برنامهریزی راهی برای دستیابی به اهداف
.
یکی از معضلاتی که سالها با آن درگیر بودم نداشتن برنامه و نقشهای برای سالهای زندگیام بود.
جملهای در خانه ما رایج بود: «کسی از فردا خبر نداره.» با این جمله سالهای زیادی از زندگیام را بدون برنامهریزی گذراندم. برای درک بهتر این مطلب یک مثال میزنم؛ هر وقت به مادر میگفتم که فلان روز، فلان جا برویم. میگفت: «بزار. حالا اون روز بیاد، ببینیم زنده هستیم یا نه.» این طرز فکر باعث میشد که هیچوقت، هیچ برنامهای برای روزهای آینده، هفتهها و ماهها نداشته باشیم.
نتیجه این بود که هیچ کار مهمی صورت نمیگرفت و اگر هم احتمالاً کاری انجام میشد، بدون برنامهریزی و فکر قبلی بود؛ اما چند سالی است که تا حدودی با روشهای برنامهریزی آشنا شدهام و سعی میکنم که طبق برنامه کارهایم را پیش ببرم؛ اما چرا باید برنامهریزی داشته باشیم؟
برنامهریزی پایه اصلی برای رسیدن به اهداف
همهی ما آرزوها و اهدافی برای خودمان داریم. باور نمیکنم کسی باشد که هیچ هدفی در زندگی نداشته باشد. احتمالاً از بس هدفهایشان دور از دسترس و برایشان غیرممکن به نظر میرسد که از خیر هدفشان گذشتهاند و عملاً هیچ هدفی ندارند. درواقع هدفشان در حد آرزویی غیرممکن است.
اگر از همان ابتدا برای رسیدن به اهداف خود برنامهای تعیین کنیم و با یک نقشه راه جلو برویم، مسیر رسیدن به هدف سادهتر و سهلتر میشود و با هر قدم، هدف خود را ممکن و دستیافتنیتر مییابیم. ما باید برای رسیدن به اهداف خود، برنامه داشته باشیم. اهداف بزرگمان را به اهداف خرد تبدیل کنیم و در هر برهه از زمان در مسیر رسیدن به یکی از آن اهداف خرد، گام برداریم.
شاید فکر کنید که با خردکردن هدف، شاید هدف اصلی فراموش شود؛ اما اینطور نیست. راهکار خوبی برای ملاک قرار دادن هدف اصلی وجود دارد که در قسمت بعدی به آن میپردازیم.
در ابتدای سال کلمهٔ سال خود را مشخص کنید.
با شروع سال جدید، موجی از انگیزهها و اهداف به سراغمان میآید. روزهای اول سال همیشه به خودمان میگوییم که امسال، سال متفاوتی را تجربه خواهم کرد. منظمتر خواهم بود. در جهت رسیدن به اهدافم بیشتر تلاش خواهم کرد و بیشتر … .
بیشتر فلان کار را انجام خواهم داد؛ اما دیدوبازدیدها و گردشهای نوروز که شروع میشود، نسیم باد نوروزی که بر تنمان مینشیند و عطر دلانگیز گلهای اقاقیا که شامهمان را نوازش میکند، خیالهای خوبمان در جهت رسیدن به رؤیاهایمان بر باد میرود و پیش از آنکه بفهمیم چه بلایی سرمان آمده است به نیمه سال میرسیم؛ و چون عادت عجیبی به رند کردن داریم ازسرگیری اهداف را به شروع بهار سال آینده موکول میکنیم.
به همین سادگی عمرمان میگذرد و به سنی میرسیم که هیچ تلاشی برای دستیابی به رؤیاهایمان نکردهایم و رؤیای ما برای همیشه در حد رؤیا باقی میماند.
بیایید قبل از هر چیزی، همین حالا که این مقاله را میخوانید، چند سؤال از خودتان بپرسید. قرار است در سال جدید چه دستاوردی داشته باشید؟ هنوز یازده ماه از سال جدید مانده است و اصلاً دیر نشده است.
قرار است چه مهارتی کسب کنید؟ قرار است در سال جدید چه جنبهای از شخصیت خود را پرورش دهید؟
با طرح سؤالات هدف خود را مشخص کنید و کلمهای متناسب با هدف را بهعنوان کلمهٔ سال انتخاب کنید.
نویسندگان کتاب «کلمهای که زندگی زندگی شما را تغییر میدهد» پیشنهاد میدهند که به جای نوشتن فهرست رنگارنگی از اهداف سالانه، بهترین کار این است که فقط یک واژه را به عنوان نوک پیکان اهداف سال در نظر بگیرم و تمام سال را حول محور همان واژه پیش ببریم. – از وب ساین شاهین کلانتری
مثلاً اگر قرار است یادگیری بیشتری را در برنامه سال خود داشته باشید به نظر میرسد، کلمه یادگیری باید هدف خوبی باشد. آن را با خط زیبا و درشت بنویسید و درجایی از منزل که جلوی چشمتان است قرار دهید.
البته که یادگیری مسلماً هدف اصلی شما نیست و یادگیری کلمه و هدفی فرعی در جهت رسیدن به هدف اصلیتان خواهد بود.
چند دقیقه فکر کنید. به رؤیاهای کودکیتان فکر کنید. باور کنید دستیابی به آنها چندان هم دور از تصور نیست. اگر رؤیای سفر به کشور دیگری را داشتید چطور است یادگیری زبان، فرهنگ و آداب و رسوم آن کشور را جز برنامه کاری خود قرار دهید.
هر هدفی که داشته باشید، کلمه سال میتواند به شما کمک کند. شما نمیتوانید در همان ابتدا به هدف بزرگ خود فکر کنید درحالیکه سنگ بنای آن را هنوز نچیدهاید. شما باید آهسته و قدمبهقدم قلههای کوچک را فتح کنید تا توانایی رسیدن به قله بزرگتر را داشته باشید. پس لازم است که بعد از مشخص کردن کلمه سال برای هرماه خود برنامهریزی کرده و یک هدف کوچکتر داشته باشید.
برنامهریزی ماهانه داشته باشید.
در ابتدای هرماه هدف کوچکتر خود را مشخص کنید. برگردیم به همان مثال یادگیری. شما میخواهید یکزبان بیگانه را یاد بگیرید. یادگیری یکزبان بیگانه اگر بدون برنامهریزی باشد، سخت و طاقت فرسا است. شما میتوانید در ابتدای هرماه، بخشی از زبان موردنظر را مشخص کنید و هدفتان یادگیری آن بخش باشد.
برنامهریزی هفتگی داشته باشید.
وقتی برنامهریزی شما برای یک ماه باشد، سخت است. نمیشود برای یک ماه برنامه دقیقی چید. ممکن است چند هدف و کار را مشخص کرد؛ اما ممکن است در طول ماه با پیش آمدن برنامههای فوری و ناخواسته هدف اصلی خودتان را فراموش کنید؛ بنابراین لازم است که در انتهای یک هفته برای هفته بعدی خود فهرستی از کارهایی که شما را دررسیدن به هدف ماهیانهتان یاری میکند را یادداشت کنید. داشتن دفتری هفتگی که در صفحه اول لیست کل کارهای هفته یادداشت شود، میتواند به شما کمک کند.
برنامهریزی روزانه داشته باشید.
بعد از مشخص کردن کارها و لیست برنامه هفتگی لازم است که بهصورت روزانه یکسری کارها را انجام دهیم تا بهآرامی فهرست کارهای هفته خود را انجام داده و بار ذهنی آن را کم کنیم. همیشه سه کار را در اولویت قرار دهید. لازم است در ابتدا آن سه کار مهم را انجام دهید بعد به سراغ بقیه کارهایتان بروید. بههیچوجه انجام آن سه کار را بهروز بعد موکول نمیکنید. میتوانید از فهرست کارهای دیگرتان که مهم هستند؛ اما نه به اهمیت آن سه کار، کاری را در صورت کمبود وقت انجام ندهید. با این کار اگر نتوانستیم در یک روز به وظایف خود عمل کنیم روز بعد آن را جبران خواهیم کرد.
هرروزی که با موفقیت طی میشود ما را یکقدم برای رسیدن به اهدافمان نزدیکتر میکند.
چکلیست روزانه داشته باشید.
یک فهرست از کارهای ثابت روزانهتان تهیه کنید. هر کاری را که انجام دادید، جلوی آن علامتی بزنید. این کارها قرار است همیشه انجام شوند. این فهرست میتواند به ذهن شما نظم ببخشد. این کارها قرار است بدون فکر و برنامه باشد و نیروی اراده در انجام دادن یا ندادن آنها دخیل نباشد. داشتن نظم شخصی باعث میشود که وقت بیشتری برای انجام کارهای مهمتان داشته باشید. نظم داشتن در انجام کارهای ثابت روزانه، بهرهوری و عملکرد شما را در انجام کارهای مهمتر و رسیدن به اهدافتان بالا میبرد.
سخن آخر
برای رسیدن به اهدافتان هیچگاه دیر نیست. کافی است برای رسیدن به آن برنامهای داشته باشید. روش برنامهریزی بالا یکی از روشهایی است که میتواند برای دستیابی به اهدافتان سودمند باشد.