لیلا علی قلی زاده

روزچهاردهم و پانزدهم از چگونه کمال گرا نباشیم

سندروم وانمود گرایی(خود ویرانگری)

در علم روانشناسی فرد مبتلا به سندروم خودویرانگری کسی است که از سوی جامعه و دنیای اطرافش فردی موفق محسوب می شود. اما از درون احساس می کند که دیگران را فریب داده و موفقیتش شانسی بوده است و این باعث می شود که شرایطی بوجود آید که اگر چه موفق ظاهر شده و هست، اما به لحاظ درونی احساس وانمود کردن به موفقیت می کند(وانمودگرایی)

وانمودگرایان نسبت به انجام کار اشتباه بیشتر از بقیه درهراسند.

آیا شما به این سندرم مبتلا هستید؟ اگر مبتلا هستید تجربیات خودتان را در این زمینه، در بخش نظرها بنویسید.

اگر شایستگی ها و پرستیژ خود را پاییتر ازشغلتان می دانید، به این سندروم مبتلا هستید.

آلبرت انیشتین با این که فردی بسیار موفق بود، به این سندروم مبتلا شده بود. او یک ماه قبل از مرگش به ملکه الیزابت بلژیک گفته بود:

احترام اغراق شده ای که به لحاظ زندگی کاری ام به دست آورده ام، توانسته است مرا به راحتی بیمار کند. حسی مرا وادار می کند که فکر کنم فریبکاری هستم که به طور غیر عمدی، دیگران را فریب می دهد.

انیشتین

تصویر غیر واقعی بزرگ بودن و بدون اشتباه بودن، از سمت جامعه باعث می شود که به افراد حس وانمود کردن دست بدهد و باعث شود از اینکه اشتباهی مرتکب شوند و حقیقت به جهانیان ثابت شود، بترسند.

لحظه تأمل

به صفت ها و عناوینی که جامعه به صورت غیر مستقیم و غیر مستقیم به شما داده است، و اینکه آن ها چگونه بر اعتقاد شما  و سنجشی که از خودتان دارید، تاثیر می گذارند، فکر کنید.

تجربه شخصی

در برهه ای از زندگی(کودکی تا نوجوانی)، خیلی از افراد فامیل در خوب بودن، مرا مثال می زدند. همین تصویر دختر خوب باعث شده بود که نتوانم  خیلی از کارهایی که مایل به انجامشان هستم، را پی گیری کنم.  و می ترسیدم کاری کنم که از چشم بقیه خوب نیاید و در خط مستقیمی حرکت می کردم که تعریف دیگران از من خراب نشود. اما حس وانمود گرایی مثل خوره بر جانم افتاده بود و احساس فریبکاری را داشتم که به ظاهر خوب می آید. خودم چنین تعریفی از خودم نداشتم.

وانمودگرایان، به طور آشکاری معمولی بودنشان را برملا می کنند.آن ها، قسمت های خاصی از عملکردشان را خاص می دانند، اما هرگز به این فکر نیستند که خودشان را در حدکمال نشان بدهند. حتی ممکن است تمایل داشته باشند که از شاخ و برگ تصویر آراسته اس که عموم از آن ها ساخته اند، بزنند.(هنگامی که کسی از من تعریف می کرد، نقص هایم را یاد اوری می کردم تا خیلی مرا در چشمشان خوب نیایم.)

وانمودگرایان می کوشند تا خودشان را به استانداردهای عموم مردم نزدیک کنند. آن ها در هر زمینه ای، استانداردهای دیگران را اندازه گیری می کنند. در مقایسه با استانداردهای عمومی، خودشان را نکافی می بینند.

آن ها تلاش می کنند که ناکامل بودن خود را با قرار نگرفتن در شرایطی که ممکن است ناتوانی هایشان برملا شود، مخفی کنند.

انسان موجودی ناقص است و برای همین هم است که موقیت هایش ستودنی است. اگر قرار باشد که همه کامل باشند که دیگر موفقیت ارزش ندارد و موضوع خاصی نیست.

همان کسی که واقعا هستید، باشید و همان چیزی را که احساس می کنید، بگویید. زیرا آن هایی که حواسشان به شماست، به این چیزها اهمیت نمی دهند و ان هایی که به این چیزها اهمیت می دهند، حواسشان به شما نیست.

دکتر سیوس

تفاوت در نقطه تمرکز، دیدگاه را تثبیت می کند.

معمول گرایان خودشان را معمولی می بینند و می پذیرند. همین باعث می شود که هر موفقیتی و تمام موفقیت هایشان در نظرشان عالی بیاید.

کمال گرایان می کوشند تا تصویری ایده آل و در حدکمال از خود بسازند. همین باعث می شود که هر موفقیت و همه موفقیت هایشان در نظرشان مثل چرک کف دست باشد.

فقط هنگامی که نقایصتان را به عنوان یک دوست در آغوش بگیرید، می توانید کنترل آنها را بر اعتماد به نفس و دیدگاهتان، در نطفه خفه کنید.

هرکس نتواند موفقیت خود را درونی کند، دچار حس وانمود گرایی می شود.

بهترین راه برای مبارزه با سندروم وانمود گرایی، درونی کردن موفقیت از طریق نوشتن هست.

موفقیت هایتان را بنویسید. و هر زمان که حس وانمودگرایی به شما دست داد به سراغ دفترچه بروید.

رفتار ما تحت تاثیر دو عامل ترس و میل قرار دارد. آن ها که ترسشان از میلشان بیشتر است، به سختی می توانند برای پیشبرد زندگیشان، اقدام به انجام کاری کنند.

اگر با ترس های پنهانی تان مقابله نکنید، اینکه چقدر برای رسیدن به موفقیت ها میل و انگیزه دارید، اهمیتی ندارد زیرا آن ترس های نهانی همیشه در وجودتان می ماند تا خراب کاری کنند.

طرز فکر دوگانه

با تغییر دیدگاه می توانیم حس ترس از ارتکاب اشتباه را پایین بیاوریم.

طرز فکر دوگانه، زبان کامپیوترهاست و فقط از ۲ عدد تشکیل شده است. ۰ و ۱ . در این زبان جز صفر و یک عدد دیگری وجود ندارد. در این طرز فکر میگوییم یا کاری را انجام می دهیم یا نه. اگر انجام بدهیم عدد یک و اگر انجام ندهیم صفر . در این شیوه بر روی نحوه انجام کار تمرکز نشده است.

یکی از مشکلاتی که مردم برای از دست کشیدن از کمال گرایی دارند، این است که از ایده در حدکمال بودن، خوششان می آید. کمال گرایی بسیار جذاب است. طرز فکر دوگانه  ما را قادر می سازد که از میلی که برای رسیدن به حدکمال داریم. برای ضربه زدن به زیر مجموعه کمال گرایی، استفاده کنیم.(ترس از اشتباه کردن)

مثالی از تجربه شخصی:

اولین باری که کیک درست کردم، خوب بود اما  یک بار که دستورالعمل کیک را عوض کردم و به جای آب، آب پرتغال به ان اضافه کردم، کیکم افتضاح شد. همه را در سطل زباله ریختم و تا مدت ها دیگر، نه کیک درست کردم نه شیرینی. چه چیزی باعث این رفتار من شده بود؟ در واقع کمال گرایی من باعث شده بود که حد کمال را یک کیک عالی و بی نقص بدانم. حالا که به آن روز فکر می کنم، طعم کیک بد نبود فقط مثل کیک های قنادی بافت نرم و تردی نداشت و طعمش کمی متفاوت تر از بقیه روزها بود. اما بعد از آن که دوباره بر ترس از ارتکاب اشتباه فائق آمدم و به کیک پختن روی آوردم. با مشکل دیگری روبرو شدم. کیک هایم همیشه خوب بود، اما وقتی کسی تعریف می کرد، احساس می کردم تعریفشان به این جهت است که روحیه ام را از دست ندهم و همیشه منتظر تایید پدرم بودم، چون پدرم را فرد صادقی می دانستم و اگر او یک روز هیچ تعریفی نمی کرد، هرچقدر هم که بقیه تعریف می کردند، برایم اهمیت نداشت. بازهم کیک پختن را کنار گذاشتم و حتی از آشپزی ساده روزانه هم حس تنفر داشتم. بعدا که حس موفیتم را درونی کردم و انتظاراتم رو از خودم پایین آوردم با استفاده از طرز فکر دو گانه برای پختن کیک عدد ۱ و برای نپختن ان عدد صفر را در نظر گرفتم و بدون فکر کردن به نتیجه با این طرز فکر ساده شروع به انجام کار کردم و موفقیت هایم مرتب بیشتر شد. و موقیت هایم را با نوشتن درونی کردم و هربار که از به دفترچه ام رجوع می کردم از تجربه ها و موفقیت هام لذت می بردم.

در واقع وقتی ترس از ارتکاب اشتباه را از بین بردم چرخه معیوب اشتباه کردن هم از بین رفت و کیک هایم واقعا خوب شد و خودم به شخصه از طعمش لذت میبردم. هرچند ظاهرش ساده و در حد کمال نبود اما برای من کافی بود و همین کافی بودن باعث احساس رضایتمندی شد.

در طرز فکر دوگانه، تمرکز برآن است که آیا کار را انجام داده اید و یا نه. نه اینکه چقدر خوب انجام داده اید.

برای انجام یک کار نباید خودمان را درگیر پیش نیازهایش کنیم و باید صرفا شروع به انجام آن بکنیم . اگر برای هرکاری، بیش از حد به تمام پیش نیازهایش توجه کنیم و همه را فراهم کنید حتی موفق نخواهیم شد کلید برق را بزنیم.

تجربه شخصی

دیروز می خواستم کیک سیب درست کنم. اصلی ترین عنصر پخت که آرد بود را نداشتم. حوصله بیرون رفتن از خانه را نداشتم اما به جای متوقف شدن و رها کردن پخت کیک، در کابینت گشتم و دنبال چیزی بودم که بتوانم جایگزین آرد سفید کرده و با ان کیک درست کنم. کمی پودر کیک کارامل داشتم از همان برای پخت کیک سیبم استفاده کردم. طعمی متفاوت اما عالی را داشت و من به موفقیت رسیده بودم. کار را انجام داده بودم. نمره یک را گرفته بودم.

دو طرز فکر برای انجام کارها وجود دارد

  • طرز فکر آنالوگ(قیاسی)
  • طرز فکر دیجیتال(صفر و یک یا دو گانه)

و همه کمال گرایان در لشکر انجام کارها به روش آنالوگ(قیاسی) هستند. زیرا می خواهند تمام جزییات انجام کار در حدکمال باشد. اما نکته جالبی که در مورد انجام کارها به روش دو گانه وجود دارد این است که ان ها هم می توانند در حد کمال انجام شوند. اگر می خواهید معمول گرایی باشید که از انجام کار اشتباه نمی ترسد، وظایفتان را به روش دوگانه انجام دهید. زیرا به راحتی می توان آن ها را در حد کمال انجام داد. به جای اینکه از ناکامل بودن انسان برای تغییر کمال گراییتان استفاده کنید. حدکمال را در ذهن خود تغییر دهید. با انجام کارها به روش دو گانه به طرزی منطقی می توانید حدکمال را برای خود تعریف کنید.

انجام کارها به روش دو گانه، هدف رسیدن به حد کمال را به کاری ملموس و امکان پذیر خلاصه می کند. به همین دلیل است که این روش انجام کارها راضی کننده است. می توانید از این که به هدفی که کاملا انجام شدنی است، به طور کامل دست پیدا کنید، به حس رضایت برسید.

افراد خجالتی به جای تمرین کردن، تمام عمر تلاش می کنند روشی را یاد بگیرند که در حدکمال باشند تا یک گفت و گو را شروع کنند.

به جای این کار تنها صورتتان را به طرف دیگران گرفته و گفت و گو را شروع کنید. هرچه بیشتر تمرین کنید، بازخوردهای بیشتری در مورد اینکه چگونه حرفتان را بیان کرده و با دیگران مرتبط شوید، دریافت خواهید کرد و در شروع یک مکالمه راحت تر و حرفه ای تر عمل خواهید کرد.

با طرز فکر دو گانه می توانید معیارهای سنجش را پایین آورده و ترس از ارتکاب اشتباه را کم کنید و بیشتر به عمل گرایی روی بیاورید.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.