امید در قاب تصویر
وقتی زبان از بیان احساسات قاصر باشد، هیچ واژهای نمیتواند آن را معنا کند. گاهی احساساتی درهم را تجربه میکنیم. امید، نا امیدی، شک، ایمان، نور، ظلمت، غم، اطمینان، عدم اطمینان و… احساساتی که قابل وصف نیستند. زبان قادر به توصیف نیست. نوشتن به کار نمیآید.
احساسی که نسبت به کشورم دارم را تنها توانستم در قاب زیر پیدا کنم.
امید برفراز ایران پرواز خواهد کرد و خونهای ریخته را خواهد شست و از دل این سرزمین خونین دوباره جوانههای ایمان خواهد رویید.
5 پاسخ
سلامی دوباره
راستی لیلون قسمت آخر داستان ژانر وحشت رو نوشتم
خوشحال میشم نظرتو بدی
اگه چنگی به دلت نزد و نخواستی مستقیم بهم بگی، به صبا گفتم میتونی از کد : دستت درد نکنه استفاده کنی
تیزم، میگیرم منظورتو 😉
خوندم و خیلی لذت بردم
از دل خونین این سرزمین جوانه های ایمان خواهد رویید.
برکانا لیلون چقدر امید بخش و زیبا بود.
جالب بود که احساستو اون تصویر میتونست بیان کنه.
یاد تصویر نویسیم افتادم
یکی از دوستام چند سال قبل یادم داد
گفت تصویر رو ببین و حستو بنویس
و الان تو با حسی که داشتی تصویر رو خلق کردی
خوشحالم که دوست داشتی
قربون عشق و محبتت به ایران که از پشت تک تک واژه هات سرک میکشن. ایران کشور بزرگیه با تمدن بزرگ با آدمای بزرگ و با عشق بزرگ. هیچ کدوم از این ها زوال پذیر نیست. خاکمون، مام وطنمون خیلی قدرتمند و صبوره.