کهن الگوهای شخصیت- قسمت اول
چندی پیش که به خانه یکی از دوستان نویسندهام رفته بودم، کتاب ۴۵ کهن الگوی شخصیت را در کتابخانهاش دیدم. خودش هنوز این کتاب را نخوانده بود؛ اما ان را به من قرض داد تا بخوانم. در همان صفحات اول احساس کردم، این کتاب از آن کتابهایی نیست که با یک بار خواندن و سرسری خواندن بتوانم درک و دریافت کاملی از آن داشته باشم. میل شدیدی به خط کشیدن زیر سطور آن و حاشیه نویسی داشتم. پس باید نسخهای از کتاب را برای خودم تهیه میکردم.
چند روز بعد به دوستم زهرا پیشنهاد دادم که این کتاب را در باشگاه محتواگران بخوانیم. او از این پیشنهاد استقبال کرد. فرصتی برای تهیه کتاب به اعضای گروه داده شد و در این فرصت من برای خوانش کتاب زمان بندی لازم را انجام دادم. برای هر فصل یک هفته اختصاص دادم. هر فصل نهایتا ۱۵ صفحه بود؛ اما با اختصاص زمان زیاد سعی داشتم که مطالعه کتاب سرسری صورت نگیرد. این کتاب دقیقاً همان چیزی بود که نویسندهها به آن نیاز داشتند. کتابی برای خودم تهیه کردم و کتاب دوستم را به او عودت دادم تا در کنار هم، خوانش کتاب را شروع کنیم.
۴۵ کهن الگوی شخصیت مناسب چه کسانی است؟
این کتاب را برای تمام نویسندگانی که زیر بار قواعد داستان نویسی کمر خم کرده اند نوشتهام. “ویکتوریا لین اشمیت”
زمانی که ایدهای به سراغ ما میآید، در ابتدا با اشتیاق و انگیزه به پرداختن آن ایده مشغول میشویم؛ اما مدتی بعد که اشتیاق اولیه را از دست دادیم، نوشتنمان کند میشود و پیش خودمان فکر میکنیم نکند این ایده اصلاً مناسب نباشد و بعد آن را رها میکنیم تا به سراغ ایده دیگری برویم. رایانه شخصی بیشتر ما نویسندگان تازه کار پر شده از داستانهای نیمه تمامی که دیگر ایده آن را دوست نداریم.
شما به قدری گرفتار ساختار و طرح داستان شدهاید که سرزندگی و طراوت خلاقانهای را که در ابتدا شما را به سوی صفحات سفید میکشاند، از دست دادهاید. “ویکتوریا لین اشمیت”
چرا باید کتاب ۴۵ کهن الگوی شخصیت را بخوانیم؟
یکی از مشکلاتی که نویسنده کتاب از آن با عنوان مشکل دل زدگی صفحه سی یاد میکند این است که در خلال نوشتن داستان، بعد از نوشتن سی صفحه، نوشتن کند میشود و دیگر آن شوق اولیه برای نوشتن وجود ندارد. مشکل از طرح کلی داستان نیست. بلکه مشکل از شخصیتهای پوچ و تهی است. شخصیتهایی که قادر به پیش بردن داستان نیستند.
وقتی در اولین کارگاههای نویسندگی شرکت کردم، قرار بود، نتیجه کلاس یک داستان بلند باشد. داستان بلندی که هرگز چاپ نشد. یک حفره عمیق در داستان وجود داشت که من در ابتدا نمیدانستم چیست؛ اما هرچه جلوتر میرفتم و آموختههایم بیشتر میشد، متوجه میشدم که مشکل از شخصیتهای داستانم هستند که قوی نیستند. شخصیتها هیچ کشمکشی ایجاد نمیکنند و در طول داستان رشد نمیکنند.
در این کتاب نویسنده با طرح الگوهای شخصیت قوی، از ما میخواهد که شخصیتهای داستانمان را روی این الگوها بنا کنیم تا شخصیتهایی داشته باشیم که داستانمان را پیش ببرند.
به کار گرفتن کهن الگوها برای بسط و توسعهی کامل شخصیتهایتان میتواند داستان شما را برجسته کند. “ویکتوریا لین اشمیت”
کهن الگوها چه هستند؟
کهن الگو، شمایل یا کمال مطلوب و سرمشقی است که جهانی محسوب میشود. کهن الگوها در اسطوره شناسی، ادبیات و هنرها یافت میشوند و عمدتاً الگوهایی سمبلیک و ناخودآگاه هستند که مرزهای فرهنگی را در مینوردند. “دانشنامهی اینکارتا”
از نگاه یک نویسنده، کهن الگوها طرحهای کلی به منظور بنا کردن شخصیتهایی واضح و شفاف برای ساختن قهرمانها، ضدقهرمانهای داستان و شخصیتهای فرعی داستان هستند.
در روانشانسی یونگ هفت کهن الگوی اصلی وجود دارد، اما نویسنده کتاب از نه کهن الگو و طرح کلی صحبت میکند . قرار است در فصل های بعدی با تک تک این الگوها آشنا بشویم. وقتی که طرح کلی این الگوها را یاد بگیریم، میتوانیم شخصیتهایمان را بر اساس و بینیاد این کهن الگوها بچینیم. با این شخصیت سازی ، دیگر شخصیت ما در اتفاقها خارج از قواعد عمل نمیکند و کنشی دارد که بر اساس ذات او است.
با گریزی به داستان عقرب و قورباغه میتوانیم این مسئله را بیشتر درک کنیم. عقربی از قورباغه میخواهد که او را بر پشت گردنش سوار کند و او را به آن طرف رودخانه برساند. قروباغه به او میگوید ممکن است تو مرا نیش بزنی و عقرب میگوید اگر این کار را بکنم هردومان خواهیم مرد. تو میمیری و من غرق میشوم. پی هیچ وقت چنین کاری نمیکنم. اما در میانه رودخانه عقرب همان طور که در ذاتش است، قورباغه را نیش میزند. اگر در این داستان عقرب قورباغه را نیش نمیزد، باید تعجب میکردید، چون کاری ورای ذاتش انجام داده بود.
کهن الگوها به ما کمک میکنند جزیئات و تمام جوانب شخصیتهای داستانمان را بشناسیم.
شناخت جزئیات تمام جوانب شخصیت اهمیت زیادی دارد تا بتوان تصمیم گرفت او به هنگام قرار گرفتن در موقعیتهای فرضیای که طرح و توطئه داستان به او تحمیل میکند چه خواهد کرد. “ویکتوریا لین اشمیت”
کهن الگوها ماهیت شخصیت شما را محدود و دقیقتر میکند به طوری که به جای همرنگ شدن با سایر شخصیتها، از صفحه کاغذ جدا میشود و به خواننده هجوم میآورد.
کهن الگوها ابزاری با ارزش هستند که اغلب نویسندهها آنها را نادیده میگیرند.
کهن الگوها در برابر کلیشهها
برخی کتابها کلیشهها را همان کهنالگوها معرفی میکنند. اما کلیشهها یک تعریف کم مایه و سطحی از کهن الگوها هستند و از پیشداوریهای یک شخص ریشه میگیرند؛ اما کهن الگوها بر اساس تجربه انسانی تمام نژادهای بشری ساخته میشوند.
کار کردن با کهن الگو
برای کار کردن با کهن الگوها باید به جزئیات شخصیتتان توجه کنید.
در مرحله دوم باید با توجه به مو، پوست، اندام، چهره، سن، شکل ظاهری این شخصیت باعث میشه ما یک پیشینه از این شخصیت داشته باشیم. به عنوان مثال فرض کنید شخصیت اصلی داستان شما یک زن است که به تازگی زایمان کرده و مجبور است به تنهایی از بچه کوچک خود نگهداری کند، فکر میکنید باید بلندی موهای او به چه حدی باشد. در داستان بینوایان فانتین مادر کوزت موهای کوتاهی دارد. زمانی که در بستر بیماری هم هست، بازهم موهای او کوتاه است؛ اما در همان زمان زنانی از طبقه مرفه موهایی بلند و مرتب دارند. زمانی که دخترم به دنیا آمد، مجبور شدم موهایم را کوتاه کنم چون زمانی برای خشک کردن موهایم نداشتم.
در مرحله بعدی باید، مشخص کنید که چه احساسی نسبت به شخصیت اصلی داستان دارید. اگر دوستش دارید باید دلیل خاصی داشته باشید و بتوانید مخاطبتان را قانع کنید.
در مرحله آخر باید سؤال های بنیادی بپرسید. با پرسیدن سؤالها بنیادی و جواب دادن به این سؤالها میتوانید متوجه بشوید که شخصیت اصلی شما شبیه کدام کهن الگو است.
با مشخص شدن کهن الگوی شخصیت شما میتوانید به جنبههای بیشتری از شخصیت خودتان دست پیدا کنید و شخصیت بزرگ و برجستهای در داستان داشته باشید.
سخن آخر
اگر داستان نیمه تمامی دارید، یکی از شخصیتهای داستانتان را انتخاب کنید و سعی کنید با جزئیات بیشتری از آن توجه کنید تا به مرور در بخش های بعدی کهن الگوی او را مشخص کنید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
8 پاسخ
ممنون از شما و قلم شیواتون که به زیبایی مطلب رو بیان کردید و با توجه به اینکه کتاب را مطالعه نکردم توانستم منظور نویسنده رو درک کنم
خدا رو شکر که تونستم اصل مطلب رو بیان کنم و برای شما مفید بوده
خیلی عالی و چقدر کتاب مفید و مورد نیازیه , سپاس از معرفی , فکر می کنم برای همه ی دوستان دست به قلم لازم و ضروری است
در دوره ی نویسندگی خلاق با پیشنهاد استاد کتاب بیست کهن الگوی پیرنگ را تهیه کردم و برای نوشتن رمان کمک زیادی به من کرد اما بازهم رمان در حد نوشته ی اولیه باقی ماند , فکر می کنم برای من این کتاب برای بازنویسی و به اتمام رساندن رمانم پیش نیاز باشد
سپاس فراوان از مطلب عالی 🙏🌹🌹
ما در حین مطالعه کتاب های مختلف آروم و اهسته قوی می شیم و به مرور داستانمون رو می نویسیم. من خودم رو با ادم دو سال پیش که مقایسه می کنم می بینم چقدر بداهه نویسیم نسبت به قبل بهتر شده و دیگه برای نوشتن اذیت نمی شم. در صورتی که در کلاس نویسندگی خلاق، اصلا قادر نبودم در لحظه بنویسم.
خیلی جالب و دقیق نوشته بودید
سپاس عزیزم
مقاله خیلی خوبی بود. فصل اول رو مرور کردم و برام یاداوری شد.
عالی بود لیلا جان با اینکه هنوز کتاب رو شروع نکردم که بخونم ، از توضیحات خوبی که داده شد استفاده کردم.