یاد بگیرید میان زندگی و کارتان توازن ایجاد کنید.
زمانی که مکان فیزیکی کار افراد از محل زندگیشان جدا باشد، راحتتر می توانیم میان کار و زندگی توازن ایجاد کنیم.
کافی است بعد از آمدن به خانه، خط کاریمان را خاموش کنیم و تمام مسیر محل کار تا خانه را فرصت داریم تا ذهنمان را از وقایع محل کار پاک کنیم و با آرامش به میان اعضای خانوادهمان بازگردیم؛ اما زمانی که زندگی و کار ارتباط تنگاتگی باهم دارند چطور؟ آیا میشود به همان سادگی مرزی بین کار و زندگی کشید؟
به دلیل بوجود آمدن فرصتهای شغلی در فضای اینترنت، به نظر میرسد که این کار امری محال باشد و خیلی از افراد، نمیتوانند مرزی بین کار و زندگی شخصیشان بگذارند و زندگی شخصیشان را هم روی دایره ریخته و با کارشان آمیختهاند؛ اما در این بین کودکان بیشترین آسیب را می بینند. ما باید بتوانیم خارج از حیطه کاریمان ساعتهایی را به کودکانمان اختصاص بدهیم و برای آنها وقت بگذاریم. آنها برای رشد و بالندگی به پدر و مادری احتیاج دارند که با آنها همراه باشند. نه اینکه سرشان به کارشان گرم باشد. پدر و مادری که در خانه هم مشغول کار هستند، از کودکانشان انتظار دارند که خودشان به تنهایی وظایفشان را انجام دهند. غافل از اینکه کودک با دیدن رفتارهای آنها الگو برداری کرده و به جای انجام وظایفش از هر فرصتی برای فرار استفاده میکند.کودکانی که والدینشان نمیتوانند مرزی بین کار و زندگی شخصیشان ایجاد کنند، روشهایی اتخاذ میکنند که ما را متوجه اشتباهاتمان بکنند. آنها پرخاشگر، لجباز یا انزوا طلب میشوند و ما زمانی متوجه میشویم که کار از کار گذشته باشد.
فرزندم تازه متولد شده بود که به خاطر او مجبور شدم از کارم باوجود علاقهی شدید، خداحافظی کنم. مدتی بعد، کار دیگری را که ساعتهای بیشتری با او باشم را انتخاب کردم. یک روز باید به جلسهای میرفتم که نمیتوانستم دخترم را با خودم ببرم. دخترم خیلی کوچک بود. سه سالش هم نمیشد. او را در خانه مادرم گذاشتم. اتفاقی افتاد که تصمیم گرفتم از آن کار هم استعفا بدهم و بههیچوجه دخترم را تنها نگذارم. البته شاید من زیادی حساس بودم؛ اما برایم مهم بود با تنها گذاشتن او به اعتمادبهنفسش گزندی وارد نشود. همان روز متوجه شدم که باید به فکر کاری باشم که خیالم از بابت اعضای خانوادهام راحت باشد و نگرانی بابت آنها نداشته باشم. خوشبختانه من خیلی زود قبل از اینکه عدم توازن، زندگیام را آشفته کند، متوجه این قضیه شدم؛ اما دوستی داشتم که به قول خودش ۲۴ ساعته کار میکرد و زمانی هم که خانه بود، کار میکرد تا خرج زندگیش را در آورد. در حین کار کردن، درس هم میخواند تا رتبه شغلیش بالاتر برود و حقوق بیشتری دریافت کند. هیچ مشکلی نداشت. با وجود کار زیادش به همسر و فرزندش هم می رسید؛ اما با به دنیا آمدن فرزند دومش، دیگر نمیتوانست زمان زیادی را برای فرزند اولش بگذارد و مجبور بود بیشتر از قبل کار کند تا مخارج خانواده را تأمین کند. همسرش نیز باید پا به پای او کار میکرد تا از پس مخارجشان برآیند؛ اما فرزند بزرگترش، انزوا طلب شد و بعد از مدتی به راهی کشیده شد که انتظارش را نداشتند. به همین سادگی زندگیشان به خاطر نداشتن توازن به هم ریخت و به نابودی کشیده شد.
توازن میان کار و زندگی چیست؟
ایجاد توازن میان کار و زندگی شخصی به معنای مرز بندی میان کار و زندگی خصوصی است. یعنی نه باید مشکلات کار را وارد خانه کرد و نه اینکه مشکلات زندگی شخصی را به کار ارتباط داد. متأسفانه خیلی از ما این مسئه را یاد نگرفتهایم و نمیتوانیم مرزی میان زندگی شخصی و زندگی کاریمان قائل شویم.
- برای اینکه بتوانیم این توازن را ایجاد کنیم بایستی هرجا که هستیم صد درصد تمرکزمان آنجا باشد. زمانی که با دوستان هستیم نباید مرتب ایمیل شرکت را چک کنیم یا به تماسهای مشتریان جواب بدهیم یا وقتی که در شرکت هستیم نباید با عمه و خاله و داییمان تلفنی صحبت کنیم.
- برای رها شدن از استرسهای محیط کار بایستی در خارج از محل کارمان، کار به خصوصی را انجام دهیم. کاری که تنش ما را کم کند. مثل بافتنی، نقاشی، موسیقی، شنا یا دوچرخه سواری.
همیشه از محل کار که به خانه میآمدم شروع به نقاشی میکردم. نقاشی باعث میشد که آرامشم را پیدا کنم و تمام توجه ام را به خانوادهام بدهم. البته زمانهایی هم بود که این کار را انجام نمیدادم. طبیعتاً در آن زمان به صورت صد درصد حواسم در خانه نبود.
- بخشی از مسئولیت خودتان در محل کار را باید به دیگران واگذار کنید تا زمانی که در خانه هستید، احساس آرامش داشته باشید.
اگر کارتان به صورتی است که در خانه آن را انجام میدهید، میتوانید با تکنیک بهره گیری از یک تایمر و تعریف زمان کار و استراحت، مرزی بین کار و زندگی شخصیتان را جدا کنید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده