ماجرای خلق بانو گریپ
بانو گریپ را بهصورت یک طرح کلی و ساده چند هفته پیش با مداد کشیده بودم. اصلاً فکرش را هم نمیکردم که بخواهم بانو گریپ را روی با آبرنگ کارکنم. یک روز قبل از آنکه بانو گریپ را به آرایشگاه بفرستم و موهایش را شرابی کنم، یک تماس تلفنی از یک دوست و همکار نیمه قدیمی داشتم. طی این تماس از دوست نیمه مشترکمان خانم الف چیزهایی گفت که کم مانده بود دوباره دید مرا نسبت به اطرافیانم تغییر دهد. من به خاطر رفتارهای خانم الف و ب و دو آقای دیگر از کارم فاصله گرفته بودم و کرونا هم که ناجیام شده بود. مدتها خانم الف را نبخشیده بودم و هر شب به رفتارهایش فکر میکردم و اذیت میشدم؛ اما بالاخره خانم الف را بخشیدم و مشکلاتم با او را به اتمام رساندم؛ اما حالا دوستم از من میخواست کاری انجام دهم که به ضرر خانم الف تمام میشد. اگر هنوز او را نبخشیده بودم شاید این کار را میکردم اما چون کدورتی نبود، از این کار اجتناب کردم. روز بعد خانم الف زنگ زد. یک سالی میشد که باهم حرف نزده بودیم. نفسم را در سینه حبس کردم و تماسش را پاسخ دادم. تماس به درخواست خانم س ربطی نداشت و مورد دیگری بود. البته الآن که فکر میکنم شاید به درخواست خانم س هم ربط داشت چون به نظرم کمی مشکوک بود؛ اما آن لحظه به این بعد قضیه و این همزمانی فکر نکردم. فقط متوجه شدم، برای نوشتن ایدهای ندارم بنابراین ترجیح دادم یکی از ایدههای قبلیام را رنگ و لعاب بدهم. بعد نشستم و خانم گریپ را باکمی تغییرات در طرح اولیه کشیدم. کارم که تمام شد، چنددقیقهای با دقت به خانم گریپ نگاه کردم. خانم گریپ شبیه خانم الف شده بود.