یکی از کاربردهای نوشتن، اصلاح روابط است. برای همین است که نوشتن درمانی از سالهای سال تا به امروز اهمیت بسزایی داشته و دارد. از طریق نوشتن میتوانیم کنترل بیشتری روی افکارمان داشته باشیم و مسائل آزاردهنده را کماهمیت جلوه دهیم.
اصلاح روابط با نوشتن به جای حرفزدن موضوعی است که قرار است در این مقاله به آن بپردازیم.
برای اینکه بتوانیم از طریق نوشتن روابطمان با شریک زندگیمان یا هر فرد دیگری را اصلاح کنیم، بایستی یاد بگیریم که افکار ناراحت کنندهمان را بلند بلند به زبان نیاوریم و آنها را به جای فریادزدن و به این و آن گفتن، بنویسیم.
نوشتن مانند مسکن عمل میکند.
برخی مسائل برای ما آزار دهنده است و قطعن فکر کردن دائم به آنها ما را آزار میدهد. برخی افراد، زندگی ما را دائمن دستخوش تغییرات ناراحت کننده میکنند و ما آنها را غیر دوستداشتنی مییابیم. تمام اینها میتواند دستمایهای برای نوشتن باشد. از چیزهایی که بدمان میآید، از چیزهایی که آزارمان میدهد، از آدمهای نفرتانگیز زندگیمان، از هیولاهای دریایی که مانع شنا کردن ما در دریای هستی میشوند، از روابط اشتباهی، از هرچیزی که فکر میکنیم، درست نیست، بایستی بنویسیم و بعد چندینبار آن متن را بخوانیم. باید این خوانش از نگاه ناظر بیرونی باشد. در خواندنهای مکرر افکارمان میتوانیم به واقعیت پیببریم.
آیا تمام چیزهایی که نوشتهایم حقیقت دارد؟
آیا واقعیت به همان بدی بوده است که بار اول تصور میکردیم؟
آیا آن فرد به همان بدی بوده است که قبل از نوشتن فکر میکردیم؟
نوشتن جایگزینی برای حرفهای اضافی
حرفزدن دربارهی افکار ناراحتکننده با شخص نادرست، مسائل را بغرنجتر میکند.
وقتی مسئلهای آزارمان میدهد، تمایل داریم دربارهی آن حرف بزنیم. موقع حرفزدن شاید متوجه بشویم که اصلن مسئلهی مهمی نبوده و الکی آن را بزرگ کردهایم؛ اما دیگر آن حرف را زدهایم. وقت مخاطب را گرفتهایم. نمیشود نیمهی راه آن را رها کنیم. پس تا ته آن را ادامه میدهیم. اتفاقی که میافتد این است که ذهن مخاطبمان را کاملن شستو شو میدهیم. ذهن مخاطب که حالا خالی از افکار مثبت نسبت به موضوع ما است، از بدگوییها و سوءظنهای ما انباشته میشود.
به عنوان مثال
فرض کنید زنی با همسر خود سر مسئلهای کماهمیت به مشکل برمیخورد. به جای آنکه آن مسئله را به روشی منطقی، حل و فصل کند، بعد از رفتن همسرش، تلفن را برمیدارد و با یکی از نزدیکان خود، درد و دل میکند و از رفتار همسرش گلایه میکند.
در ادامه این زن را سمیرا نام میگذاریم، خویشاوندش را رویا و نام علی را به همسرش میدهیم. تمامی این اسامی فرضی است.
رویا علی را دورادور در میهمانیها دیده است و چیز زیادی در مورد او نمیداند.
سمیرا از خصوصیات بد علی برای رویا میگوید.
رویا فکر میکند که علی چقدر دو رو است که در میهمانیها خوب و موجه است و در خانه موجب آزار همسرش میشود. رویا فرصت شناخت علی را ندارد و با توصیفات سمیرا در ذهنش از او انسانی میسازد که ارزش ارتباط گرفتن را ندارد و در برخوردهایی که کم و بیش، پیش میآید با حسی از انزجار و بدبینانه با علی برخورد میکند. از طرف مقابل علی هم فکر میکند، رویا مشکلی دارد و کمکم احساس بدی که از رویا گرفته است را به خودش برمیگرداند.
دفعه بعد وقتی رویا و سمیرا با هم دیگر دیدار میکنند رویا صمیمانه به سمیرا میگوید: «من با تو موافق هستم و علی واقعن مشکل دارد و زندگی کردن با چنین فردی برای تو سخت و دشوار است.»
اما سمیرا اتفاقن شب خوبی را با علی سپری کرده است و مشکلی با همسرش ندارد. امروز احساس فوقالعادهایی نسبت به او دارد. از اینکه دفعهی پیش حرفهایی زده است که رویا را نسبت به او بدبین کرده است، شرمنده شده است و میخواهد از او دفاع کند. اینبار رویا فکر میکند که سمیرا هم حال مساعدی ندارد و نمیداند چه میگوید. یک روز طرفداری همسرش را میکند و روز دیگر حرفهای ناجور پشت سرش میزند و پیش خودش فکر میکند که بهتر است از هر دوی آنها فاصله بگیرد.
حالا که تا اینجا آمدهاید، برگردید و دوباره این مثال را بخوانید. چند بار برای شما چنین چیزی پیش آمده است؟ آیا شدهاست که از فردی بدگویی کنید و بعد پشیمان شوید؟ چند بار روابط بر اثر بدگویی شما یا دیگری دچار اختلال شده است؟ وقتش نیست که به جای حرفهای اضافی و خاله زنکی به نوشتن پناه بیاورید؟
در پایان
اگر میخواهید که روابطتان را اصلاح کنید به نوشتن پناه بیاورید. تمام این بدگوییها را روی کاغذ بیاورید. مخاطب خیالی برای خودتان دست و پا کنید یا اگر با مخاطب خیالی احساس خوبی ندارید، مخاطب واقعی داشته باشید. مثلن به خواهر یا مادرتان نامه بنویسید و از شریک زندگیتان یا هرکس دیگری که آزارتان داده است، شکایت کنید؛ اما این نامه را هیچ وقت پست نکنید. فقط و فقط برای خودتان نگه دارید. هرچه میخواهید، بنویسید و بعد متنتان را بخوانید.ببینید، کجاها زیادهروی کردهاید. زیادهرویها را که حذف کنید دیگر چیزی نمیماند. باور کنید فرد خاص اینقدرها هم که فکر میکردید بد نبوده است.