تمرینی برای مونولوگ نویسی یا تک گویی
مغرور
مغرور هستی درست؛ اما این غرورت به درد من نمیخورد. من این غرور تو را دوست ندارم. راستش را بخواهی من از همه آدمهای مغرور بیزارم. آدمهای مغرور طوری راه میروند و به اطراف نگاه میکنند که دل مرا خالی میکنند. احساس میکنم همه آدمهای مغرور آمدهاند که آن غرور لعنتیشان را به رخ من بکشند و مرا با غرورشان له کنند. من آدمهای متواضع و فروتن را بیشتر دوست دارم. همانهایی که وقتی حرف مسخرهای زدی فوری توی ذوقت نزنن و طوری نگاهت نکنند که فکر کنی یک احمق کله پوک به تمام معنا هستی. اگر قرار است که دوستیمان برقرار بماند باید این غرورت را بگذاری کنار. اصلاً چه معنا دارد که راه بهراه میآیی و از کوچه ما گذر میکنی و هیچ سراغی از من نمیگیری. این غرورت خوب نیست. باشد اشتباه کردهای؛ اما منتظری که من بیایم و به تو بگویم که ببخشید که تو اشتباه کردهای و بیا دوباره با هم دوست باشیم. نه نباید از این فکرها بکنی. من از این فکرها اصلاً خوشم نمیآید. نمیشود که هربار که اشتباه کردی این من باشم که پا پیش بگذارم و تو را ببخشم. این بار دیگر من قرار نیست تو را ببخشم. اگر اینبار هم کوتاه بیایم، مغرورتر میشوی. این غرور اصلاً برایت خوب نیست. بیا غرورت را کنار بگذار و اینبار که از کوچه ما گذر کردی سراغی هم از من بگیر. اگر جوابت را ندادم و در را برایت باز کردم ناراحت نشو. چون من هم مثل تو مغرورم؛ اما تو مغرور نباش چون من از آدمهای مغرور خوشم نمیآید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
2 پاسخ
باهات موافقم لیلاجان. منم از آدمهای مغرور خوشم نمیاد و ازشون دوری میکنم. حرف دلم رو نوشتی عزیزم.
همین تفاهمات که دوستیمون رو موندگار کرده