معرفی کتاب پرفسور اثری از شارلوت برونته
زمان شروع خوانش رمان پرفسور، اثر شارلوت برونته و پایان آن مصادف شد با وقتی که به حکم اجبار از حواس پرتیهای زمانه به خصوص اینستاگرام دور بودم. اینستا بیآنکه متوجه باشم، زمان زیادی از اوقات فراغتم را به خود اختصاص میداد و من دائم از نبود انرژی و کمبود وقت شکایت میکردم.
مدتها بود که مثل ایام قدیم یعنی زمانی که ده ساله بودم -به قول آلن جیکوبز نویسنده کتاب لذت خواندن در عصر حواس پرتی جزو رمان خوانهای قهار به حساب میآمدم- کتابی را با تمرکز و حواس جمع نخوانده بودم. آن روزها میتوانستم در یک نشست هفت، هشت ساعته بدون پلک زدن، کتابی را به اتمام برسانم. روحم در هنگام خواندن کتاب کاملاً سیراب بود؛ بنابراین گرسنگی جسم هم نمیتوانست مانعی برای خواندن کتاب باشد؛ اما دغدغههای این روزها مانع از آن شد که در یک نشست کتاب را به اتمام برسانم و نهایتاً در چند نشست نسبتاً طولانی این کتاب ۳۴۴ صفحهای را به اتمام رساندم.
مروری بر رمان پرفسور و خالق آن
شارلوت برونته خالق رمان جین ایر و خواهر امیلی برونته، رمان پرفسور را در اوایل دوره نویسندگی خود نگاشته بود؛ اما چون رمان پرفسور زیادی بلند پروازانه نبود با سلایق ناشران آن زمان، جور در نمیآمد. نهایتاً این کتاب اندکی بعد از مرگ برونته، زمانی که او شهرتی کسب کرده بود و نوشتههایش ارزشمند شده بود، به چاپ رسید.
رمان پرفسور از زاویه دید اول شخص نگاشته شده است. توصیف شخصیتی است که سعی در کنترل امیال خود دارد و احساساتش را به راحتی بروز نمیدهد. او که تا حدودی شخصیت زاهد مآبانه دارد، اجازه نمیدهد که خشم و ناراحتی در صورتش هویدا شود. شخصیتی است که تنها به کار خود اهمیت میدهد و حتی تمایلی به بودن در جمعها هم نشان نمیدهد. اهل رفیق بازی و حتی معاشرت با زنان هم نیست و بسیاری از خصوصیات و ویژگیهای زنانه که باعث میشود مردان جذب زنان بشوند، را نمیپسند و به هوش و ذکاوت بیشتر از هرچیزی اهمیت میدهد. شخصیت او تا حدودی جنبههایی از کهن الگوی تاجر یا آپولو را نشان میدهد چنان که یکی از شخصیتهای زن داستان که بی اعتنایی او را نسبت به خود که هوش و ذکاوت بالایی دارد، میستاید او را با آپولو مقایسه میکند.
به نظر میرسد که عقاید شارلوت برونته و شغل پدرش که کشیش بوده روی نگارش این اثر تأثیر به سزایی گذاشته است. چرا که شخصیتی که خلق کرده بسیار پاک دامن است و خودش را از مکانهایی که ممکن است در معرض گناه باشد، دور نگه میدارد.
رمان چندان پرشور و هیجان انگیز نیست و در آن از عشقهای پرشور خبری نیست و همه چیز با ابزار عقل و منطق سنجیده میشود.
بریدهای از کتاب
در جایی از داستان در ابتدای فصل ۱۹، شارلوت برونته عقیده خودش در رمان نویسی را از زبان ویلیام کریزمورث(پرفسور) چنین بیان میکند.
رمان نویسان هیچ گاه نباید از مطالعه کردن در باب زندگی واقعی دست بردارند… اگر این وظیفه را درست به جا میآورند، کمتر تصویرهای سیاه و سفید به دست میدادند که پر از تضادهای شدید میان روشنایی و تاریکی باشد، کمتر قهرمانهای مرد و زن را به اوج شادی برمیکشیدند، و کمتر هم آنها را به حضیض یأس میانداختند. ما به ندرت طعم شادی کامل را در زندگی حس میکنیم و به ندرت هم طعم تلخی بیپایان یأس را میچشیم، مگر آن که مانند جانوران در لذایذ نفسانی غرق شویم، با خود بد کنیم، خود را از پا بیندازیم، به آتش شوق بدمیم، باز هم خسته و فرسوده شویم و عاقبت هم قوای خود را برای کسب لذت به باد دهیم.
اگر به دنبال عاشقانههای پرشور و هیجانانگیز هستید، قطعاً این کتاب مناسب حال شما نیست؛ اما اگر به دنبال عاشقانهای هستید که با زندگی واقعی جور در میآید و انسانها بعد از تحمل سختیها و مصائب، اجر زحماتشان را میگیرند، خواندن این رمان را به شما توصیه میکنم که خواندن آن خالی از لطف نیست.
خلاصهای از کتاب:
این رمان، داستان مردی است که در مدرسهای خوب درس خوانده است و چون خانواده مادریاش از او میخواهند که پیش آنها بماند و شغل کشیشی را برگزیند و با یکی از دخترانشان ازدواج کند، ترجیح میدهد که به نزد برادر تاجر و کارخانه دار خود برود؛ اما برادرش با او رفتار مهر آمیزی ندارد و تقریباً از او بیگاری میکشد و او که اصالتاً یک نجیب زاده است، بدون درگیری با برادرش به کارش ادامه میدهد.مردی ثروتمند متوجه رفتار بد و زننده برادش با او میشود و او را بر علیه برادرش تحریک میکند و زمانی که متوجه میشود ویلیام احساسات واقعی اش را هیچ وقت بروز نمیدهد خودش با بدگوییها موجبات اخراج او را فراهم میکند و با معرفی نامهای او را از انگلستان راهی بروکسل میکند. در بروکسل در مدرسهای پسرانه به شغل تدریس روی میآورد و کمی بعد در مدرسهای دخترانه هم مشغول به کار میشود. تا اینکه متوجه علاقه مدیر مدرسه به خودش میشود و برای فرار از ابتذال از هر دو جا استعفا میدهد.
در نهایت بعد از تحمل سختیهای فراوان با یکی از شاگردان خود ازدواج میکند و به سرزمین خودش بازمیگردد.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده