لیلا علی قلی زاده

شرحی از روز چهارم هفته

شرحی از روز چهارم هفته

امروز روز شعر خوانی بود. کتاب آینه در آینه هوشنگ ابتهاج روی میز بود. کتاب را باز کردم و شعر زبان نگاه آمد. این شعر را اولین بار با ترانه اشارات نظر سارا نائینی شنیده بودم. چند ماه قبل از مرگ هوشنگ ابتهاج، به خواست همسرم کتاب آینه در آینه را خریدم. این شعر زیبا را که دیدم، سرمست از خواندنش شدم.

زبان نگاه

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم

پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید

حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید

همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه

ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت

گفتگویی و خیالی زجهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل

هر کجا نامه عشق است نشان من و توست

سایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهر

وه از این آتش روشن که به جان من و توست

این شعر رو تقدیم می‌کنم به دوستی که با اشعار زیباش دوباره من رو با شعر پیوند داد.

لیلا علی قلی زاده

8 پاسخ

  1. لیلون من
    😍😍😍
    من اینو نشنیده بودم
    میدونی باهاش اشک ریختم🥺
    اینو حتمن برام تو تلگرام بفرست
    با تمام وجودم از این قطعه و شعر لذت بردم🙏🙏
    شاید به من تقدیمش نکرده باشی لیلون
    اما من با تمام قلبم مثل یه هدیه معنوی بی نظیر دریافتش کردم.
    روحمو پرواز داد
    با حال و روح این روزام عجیب قرین بود.
    ممنون به خاطر این شعر باجی جان
    ممنون❤️❤️

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.