لیلا علی قلی زاده

من چه کسی هستم؟ تصویری که دیگران از من دارند تا چه حد درست است؟

من چه کسی هستم؟ تصویری که دیگران از من دارند تا چه حد درست است؟

هرکسی ما را به حس دیگری از خودمان تبدیل می‌کند، چون ما کمی تبدیل به چیزی می‌شویم که آن‌ها فکر می‌کنند. “آلن دوباتن”

دخترم به من می‌گوید: «تو اصلاً شبیه مادرها نیستی. تو بیشتر شبیه خاله‌ها هستی.»

به او می‌گویم: «چرا چنین تصوری درباره من داری؟ می‌گوید تو سخت گیر نیستی و مسخره بازی زیاد درمیاری.»

پدر اهل طنز نبود و نیست. یک آدم خشک و جدی؛ اما در کنار دو برادر کوچکش مدام می‌خندد و قصه‌های بامزه تعریف می‌کند.

من عموماً ساکت و کم حرف هستم؛ اما در حضور بچه‌ها موجود دیگری می‌شوم.

مادر، مادر است؛ اما در کنار دوستان استخر و باشگاهش، دختربچه بازیگوشی می‌شود که با دیدنش شور و هیجانش هم به ما سرایت می‌کند.

ما مدام نقش‌های متفاوتی را می‌پذیریم. در جمع دوستان، در خانواده، در میان همکاران، در میان دوستان صمیمی، در حضور عشق و در کنار کودکان جنبه‌هایی از وجودمان پدیدار می‌شود. گاهی با آنکه همیشه سرزنده و شاداب هستیم و حسی از طنز در وجودمان داریم، در برابر فردی جدی و عبوس، معذب می‌شویم و سکوت اختیار می‌کنیم.

مثل یک آمیب که مدام تغییر شکل می‌دهد و از خودش شکلی ندارد، مدام در برخورد با افراد نقشمان تغییر می‌کند.

در هر مرحله از زندگ و در برخورد با آدم‌های جدید و پیدا کردن روابط جدید، نقش‌های دیگرمان آشکار می‌شود و ما راحت‌تر می‌توانیم خودمان را پیدا کنیم.

 هیچ چشمی نمی‌تواند تمام«من» را در خود بگنجاند.  “آلن دوباتن”

من چه کسی هستم؟

مسئله‌ای که ذهن من را به خود مشغول کرده، این است که در حضور چه کسی می‌توانم تمام خودم باشم؟ آیا واقعا این من هستم؟ یا فقط تصوری است که دیگران از من دارند و این شخصی که آن‌ها می بینند اصلاً به من ارتباطی ندارد؟

پدر، مادر، دوست، همسر، خواهر و…

واقعیت این است که هیچ وقت نمی‌توانیم تمام خودمان باشیم؛ چون افرادی که با آن‌ها در تعامل هستیم، رفتاری نشان می‌دهند که ما چیزی را به آن‌ها نشان بدهیم که خوشایند آن‌ها است. اگر بخواهیم خودمان باشیم بایستی با آگاهی تصویر جدیدی از خودمان بیابیم. تصویری که ما از خودمان داریم، تصویری نیست که خود واقعی‌مان را نشان بدهد. تصویری است که در گذر زمان در مواجه با افراد گرفته‌ایم.

من در مواجه با همسرم وجه قوی و قدرتمندم را نشان می‌دهم چون از ضعف و گریه بیزار است؛ بنابراین تبدیل می‌شوم به زنی قوی و خستگی ناپذیر.

در مواجه با مادرم طور دیگری هستم. دوباره همان دختر کوچولوی ساکت و آرامی می‌شوم که در لاک خودش فرو رفته است.

در حضور دوست صمیمی‌ام گاهی می‌توانم احساس ضعف کنم، گاهی احساس قدرت و گاهی کم حرف و خجول. در کنار دوستم بیشتر خودم هستم.

همه ما همینطور هستیم. نه اینکه بخواهیم تظاهر کنیم و عمداً خودمان را طور دیگری نشان دهیم؛ اما در ارتباطات گوناگون مدام نقش‌های متفاوتی می‌پذیریم، درحالی که واقعاً این‌ها نیسیتیم.

تغییر تصویر ذهنی

خبر خوب این است که ذهن ما همانطور که در برخورد با دیگران، مدام نقش‌های متفاوتی را پذیرفته بود، می‌تواند نقش جدیدی که خودمان به او می‌دهیم را هم بپذیرد. برای همین لازم است با آگاهی و شناخت توانایی‌های خود، تصویر و نقش جدیدی از خود خلق کنیم.

برای این کار لازم است که تکنیک‌های خودسازی را فرا بگیریم. اگر می‌خواهیم در کسب و کارمان موفق باشیم باید آن نقش فرد خجالتی و کم رو را دور بیندازیم و نقش جدیدی بپذیریم.

ما هیچ وقت از حد تصوراتمان بالاتر نمی‌رویم. اگر سقف ذهنی ما یک آدم بیچاره و مفلوک باشد، تا زمانی که این تصویر را از خودمان داریم، همچنان بیچاره می‌مانیم؛ اما اگر تصویر ذهنی یک فرد قدرتمند، توانا و کسی که به تمام خواسته‌هایش می‌رسد را از خودمان داشته باشیم، مدام به سراغ نقش‌هایی می‌رویم که این تصویر را نشان دهد.

ما بدون اینکه متوجه باشیم،دقیقا همان طوری رفتار می‌کنیم که در ذهن خودمان از خودمان ساخته‌ایم.

وقتی ما چنین تصویری داریم، فکر می‌کنیم دیگران هم همین تصویر را از ما دارند؛ بنابراین طوری عمل می‌کنیم که در واقعیت هم تصویر ذهنیمان از خودمان، نشان داده شود.

آگاهی اولین قدم تغییر است. اگر می‌خواهید که زندگی بهتری داشته باشید، اول باید با خودشناسی تصویر ذهنی غلط را شناسایی کرده و تصویر ذهنی بهتری را جایگزین کنید.

سخن آخر

ما می‌توانیم هر لحظه از زندگیمان تصویر غلطی که از خودمان داریم را با تصویر جدید جایگزین کنیم. همه ما می‌توانیم به خواسته‌های خودمان برسیم فقط کافی است که تصورمان از خودمان را تغییر بدهیم و نقش بهتری را در زندگی بپذیریم.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

 

لیلا علی قلی زاده

3 پاسخ

  1. ممنون عزیز
    مقاله بسیار خوب و قابل تاملی بود
    دارم به این فکر میکنم که این خوبه یا بده.
    و بعد میبینم چون ما انسانها اجتماعی هستیم، بنا به مقتضیات ایجاد ارتباط گاه انعکاسی از خواسته طرف مقابل میشیم و چه بخواهیم چه نخواهیم گاه در قالبها ی مختلف ظاهر میشیم.
    اما به نظرم این موضوع گریز ناپذیره که یک وقت به خودمون میاییم و میگیم من واقعا کی هستم؟ دوست دارم هیمشه چه جوری باشم؟
    ما انسانها همواره در حال تغییر هستیم ولی چه خوبه که بتونیم در کنار همه اون تنوع قالبها یک قاب زیبا و دلپسنید هم برای خودمون داشته باشیم و به گونه ای نباشه که این چهره های مختلف برآمده از کمبود اعتماد به نفس باشه یا تایید طلبی.
    واقعا به موضوع بسیاربسیار مهمی اشاره کردین.
    آفرین به ذهن خلاق و کاوش گرایانه شما.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.