لیلا علی قلی زاده

نویسنده ی فوری

نویسنده ی فوری

به دیالوگ زیر که بین پدر و پسری ردوبدل شده است توجه کنید:

  • دختر فلانی پزشک است. پسر فلانی هم وکیل است؛ اما امان از تو
  • خوب من هم نویسنده هستم؟
  • چرا هنوز یه کتاب منتشر نکردی؟
  • آخه من تازه واردِ حرفه نویسندگی شدم. حالا حالاها باید تلاش کنم.
  • مگه کلاسش رو نگذروندی؟ باید تا حالا نویسنده می‌شدی و یه کتاب چاپ می‌کردی.
  • آخه کلاسش که چند ماه بیشتر نبود. با یه کلاس که نمیشه نویسنده شد.
  • نه بچه جان تو استعداد نویسندگی نداری. بهتره بری سراغ یه کار دیگه.
  • پدر جان ربطی به استعداد نداره باید مهارت کسب کنم. خیلی زمان میبره.
  • نه جانم همین‌که من گفتم اگه استعداد داشتی یک‌روزه هم نویسنده می‌شدی.

به دیالوگ بالا توجه کردید. حالا جای پدر خودتان را بگذارید. ما دائم با خودمان چنین مکالمه‌ای را داریم. انتظار داریم یک‌شبه ره صدساله را بپیماییم. خود من هر وقت نوشته‌هایم آبکی می‌شود، تقصیر را گردن بی‌استعدادی‌ام می‌اندازم و غافل از این هستم که تمرینات نویسندگی‌ام نیم‌بند است و باید پیش اساتید بسیاری دوره ببینم.

هیچ نویسنده‌ی ذاتی وجود ندارد، فقط نویسنده‌هایی وجود دارد که مطالعه می‌کنند. برای نویسنده شدن هیچ راه دیگری جز مطالعه، وجود ندارد.

چه مدت طول می‌کشد تا نویسنده شوم؟

یک شانس بزرگ مهارت جوی نویسندگی این است که در این حرفه اساتید زیادی وجود دارد. هر کتاب خوب برای او به‌منزله‌ی یک کلاس درس ست. کافی است کتابی خوب را بردارد و بارها بخواند. آن‌قدر بخواند که نوشتن را یاد بگیرد. یک پاراگراف را انتخاب کند و رونویسی کند. شروع پاراگراف بعدی را بردارد و ادامه‌اش را بنویسد و یا اینکه بیاید به‌جای افعالی که در جمله‌های یک پاراگراف هست افعال معادل را جایگزین کند. هزار راه وجود دارد تا در کلاس درس یک نویسنده شناخته‌شده و متبحر درس یاد بگیرد؛ اما بدبختی این است که برخلاف سایر حرفه‌ها به این سادگی‌ها هم نمی‌شود، نویسنده شد؛ یعنی نمی‌شود زمان مشخصی را برایش تعیین کرد. اگر این‌طور بود که در دانشگاه برایش یک‌رشته تحصیلی تعریف می‌کردند. اهل‌فن خوب می‌دانند که برای نویسندگی زمان مشخصی نمی‌شود تعریف کرد. منتها خیلی از ما هنوز باور نداریم که نویسندگی هم یک حرفه است؛ و مهارت کسب کردن در یک حرفه بیست‌وچهارساعته حاصل نمی‌شود.

 

برای نویسنده شدن باید چه‌کار کرد؟

وظیفه یک نویسنده این است که زیاد بخواند، زیاد بنویسد و ناامید نشود.

هری گلدن دراین‌باره می‌گوید: «درباره‌ی بیشتر نویسنده‌ها یک نکته‌ی مهم را می‌دانم. آن‌ها نمی‌توانند نویسنده باشند، مگر این‌که پیش از آن خواننده باشند. به‌وسیله‌ی خواندن است که نویسنده می‌تواند با گذشته ارتباط برقرار کند؛ و تنها به‌وسیله‌ی ارتباط با گذشته است که می‌تواند نسبت به زمان حال و آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد، درک درستی به دست بیاورد.»

شاید در ابتدای راه، نوشتن ساده عیان شود اما در میانه راه پیچیدگی‌هایی دارد که بسیاری از همان میانه راه نسخه بی‌استعدادی خود را می‌پیچند و نوشتن را رها می‌کنند. بسیاری از افراد در طلب شهرت و کسب ثروت نویسندگی پا به عرصه نوشتن می‌گذارند و خیلی زود در مواجه با سختی‌های نوشتن پا پس می‌کشند.

البته من قبول دارم که انتظاراتی که دیگران از آن‌ها دارند به توقعات بیهوده خودشان هم دامن می‌زند؛ اما اگر از همان ابتدا قبول کنند که مسیری طولانی در پیش دارند، به این راحتی‌ها تسلیم نمی‌شوند.

شاید بد نباشد که مطلب راه طولانی نوشتن از شاهین کلانتری را هم در این رابطه بخوانید.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.