لیلا علی قلی زاده

بی حوصلگی یا فرار از انجام کار سخت

بی حوصلگی یا فرار از انجام کار سخت

موبایلم را کنار دستم گذاشته‌ام. مشغول نوشتن هستم. موبایلم از کنارم تکان نمی‌خورد. هر جا که کم می‌آورم یا واژه‌ها را گم می‌کنم، گوشی‌ام را برمی‌دارم. در صفحات مجازی چرخی می‌زنم. شاید کسی پیامی داده باشد. خودم را با پیام‌ها مشغول می‌کنم تا کار مهمم را به تعویق بیندازم.

حواس‌پرتی مانعی برای تمرکز و بروز خلاقیت

نقاشی می‌کنم. موبایلم بازهم یار غار من است. هر جا که خطوط گریبانم را می‌گیرد برای فرار از اختناق به موبایلم پناه می‌برم. فرقی نمی‌کند کجا باشد، فقط کاری می‌کنم که به مغز مبارکم هیچ فشاری وارد نشود.

خلاقیت درست در همان‌جایی که باید ظهور کند، در نطفه خفه می‌شود. چون اجازه بی‌حوصله شدن  را به خودم نمی‌دهم. بااینکه می‌دانم بی‌حوصلگی برایم مفید است؛ اما اجازه بی‌حوصلگی را از خودم سلب می‌کنم. یک‌بار با تلویزیون و بار دیگر با تلفن و این بار هم با صفحات مجازی. مشکل من و خیلی‌ها مثل من همین است که اجازه نمی‌دهیم دقایقی در تنهایی و بی‌حوصلگی‌مان غرق شویم. می‌خواهیم فوری خودمان را از زیر تیغ جلاد بی‌حوصلگی نجات دهیم و دریچه‌ای به جهان دیگر پیدا کنیم. همین است که سال‌ها می‌دویم. جان می‌کنیم و نتیجه‌ای عایدمان نمی‌شود. آخرسر هم اسم‌مان هیچ کجای تاریخ نمی‌آید. اگر در گورستان کتاب‌های «کارلوس روئیث ثافون» هم اسم‌مان می‌آمد خوب بود؛ اما هیچ کجا نمی‌آید. به‌هرحال مشکلی که امروز با آن درگیر هستیم مشکل نیست، یک فاجعه است.

نمی‌توانیم دقیقه‌ای بدون اینکه نفر سومی بینمان باشد باهم صحبت کنیم. همسر به‌محض رسیدن به خانه سراغ تلویزیون می‌رود. زن به سراغ تلفنش بچه سراغ دستگاه بازی‌اش. همیشه نفر سومی هم میانمان است. همین است که چشمه خلاقیتمان خشک‌شده است. شاید وقتی تمام تمرکزمان را روی خودمان و همراه زنده همیشگی‌مان بگذاریم اتفاق‌های بهتری بیفتد؛ اما تمرکز ما روی عامل حواس‌پرتی است. عامل حواس‌پرتی بچه‌هایمان را بی‌حوصله‌تر از خودمان کرده است. کافی است یکی از کارهایمان خراب شود، فوری ادامه کار را رها می‌کنیم. چرا چون چیزی در کنار ما هست که ما را تشویق می‌کند که دست از کار بکشیم. انسان به کارهای سهل و ساده بیشتر از هر چیز دیگری علاقه‌مند‌است. بنابراین تا به مانعی برمی‌خوریم بی‌حوصله و بی‌قرار می‌شویم. گوشی‌مان را برمی‌داریم و بدون توجه به گذر زمان ساعت‌ها در آن می‌چرخیم. مشکل ما همین بی‌حوصلگی‌هایی است که اجازه بروز به آن نمی‌دهیم.

فاصله گرفتن از عوامل حواس‌پرتی باعث ظهور خلاقیت می‌شود.

چند روز پیش در ویدیویی دیدم که طالبان گوشی‌های موبایل را ویران می‌کرد. جایی از وجودم از این اقدام بدم هم نیامد؛ اما دیدم مشکل از گوشی موبایل نیست چون به وقتش کمک‌های زیادی کرده است. مشکل جای دیگری است. اگر این گوشی هم نباشد، ما بازهم دستاویزی برای فرار پیدا می‌کنیم. ما انسان‌های باهوشی هستیم. فوری راه‌حل سهل‌تری را جایگزین بی‌حوصلگی‌مان می‌کنیم.

دو سه روز قبل‌تر که به خاطر تمام فرارهایم مورد توبیخ استاد قرارگرفته بودم، بازهم در صفحات مجازی به دنبال راه‌حلی می‌گشتم تا از این چیزهایی که گریبانم را گرفته بود، خودم را خلاص کنم. به دوستی پیام دادم. البته آن موقع که اصلاً فکر نمی‌کردم پیامم را پاسخ گوید چون باهم دوست نبودیم. پیامم را خواند و با سعه صبر مرا راهنمایی کرد. همان حرف‌های استاد بود؛ اما به زبانی دیگر بدون هیچ توبیخ و توهینی. دلم آرام گرفت گوشی‌ام را به کناری گذاشتم و کتاب‌هایم را آوردم و تا می‌توانستم طرح زدم. چند روز پشت سر هم طرح زدم تا یک‌هو چشمه خلاقیت فوران کرد و چند طرح خوب زدم. طرح‌ها را به استاد نشان دادم و بعد از تأیید ایشان اجرا کردم. امروز نتیجه اجازه دادن به بروز بی‌حوصلگی و ظهور خلاقیت را دیدم. استاد از اجرایم خوشش آمده بود و بازهم مرا مورد لطف و مهربانی خودش قرارداد.

بی‌حوصلگی را با کار خارق‌العاده جایگزین کنید.

بااینکه ایمان‌دارم و ایمان‌داریم که باید از عوامل حواس‌پرتی فاصله بگیریم؛ اما نمی‌دانم چراگاهی این وسوسه دست از سر من و شما برنمی‌دارد. چرا اجازه نمی‌دهیم بی‌حوصله باشیم و برای فرار از بی‌حوصلگی به کاری خارق‌العاده دست بزنیم. چرا برای فرار از بی‌حوصلگی به چیزی روی می‌آوریم که نه‌تنها حالمان را بهتر نمی‌کند، بلکه بی‌حوصله‌ترمان هم می‌کند. اگر مخترعان هم مثل ما برای بی‌حوصلگی به وسایل بازی روی می‌آوردند. حالا ما هیچ‌چیزی نداشتیم. اما آن‌ها همیشه به دنبال چیزهای خارق‌العاده بودند.

راهکاری برای بی حوصلگی

گوشیتان را در خانه بگذارید. دفتر و قلمی را در کیفتان بگذارید و برای چند ساعت از خانه خارج شوید. قبلش به همه افرادی که فکر می‌کنید نگران شما می‌شوند اطلاع دهید که قرار است به کجا بروید. به نزدیکترین محل دنجی که در اطراف محل زندگیتان می‌شناسید بروید و یک قهوه سفارش بدهید و بعد اجازه بدهید بی حوصله و بی حوصله‌تر شوید و  شروع کنید به نوشتن. هرچیزی که به ذهنتان می‌رسد را بی‌وقفه بنویسید. هرچه بیشتر بنویسید، به نتایج بهتری می‌رسید. خودتان را مجبور کنید که چند ساعت بنویسید. در پایان به نتایج خارق العاده‌ای می‌رسید.

سخن آخر

سعی کنید استفاده از عوامل حواس پرتی را محدود کنید. اگر دائم در طول روز به سراغ گوشیتان می‌روید تنها در ساعاتی به سراغش بروید که واقعا کاری ندارید. محدود کردن استفاده از ابزارهایی که تمرکزتان را به هم می‌ریزد باعث می‌شود چشمه خلاقیتتان به مرور زمان شکوفا شود.

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.