لیلا علی قلی زاده

جملات قصار

«عامل کلیدی تمام موفقیت ها، عمل کردن است.» – پابلو پیکاسو

روز جمعه نهم مهر استاد شاهین کلانتری ایده ای برای نوشتن یک مقاله را در لایو شبانه شان مطرح کردند. این ایده عبارت بود از این که جمله قصاری را برگزینیم و یک هفته تمام در باره آن بنویسم.

برای آشنایی با این تمرین بد نیست که به بخش جملات کوتاه و کلمات قصار شاهین کلانتری سری بزنید.

گاهی یک جملۀ کوتاه می‌تواند ماه‌ها و سال در ذهن و ضمیر ما بماند و در نگرش ما به زندگی تاثیرگذار باشد.
جملات کوتاه قرص‌های اشتهاآوری هستند که می‌توانند هر نویسنده‌ای را به نوشتن و تولید محتوا وادارند.

با این ایده جمله قصار کوتاهی از پابلو پیکاسو را برگزیدم و قرار است اینجا هر روز هفته مطلبی درباره این جمله منتشر کنم.

روز شنبه:

ما سرشار از آرزوهایی هستیم که همیشه در حد آرزو می مانند و هیچ گامی برای آن آرزوها بر نمی داریم. پدرم همیشه آرزو داشت به روستایی برود و برای خودش چند گوسفند بخرد اما هیچ وقت نه به روستا رفت و نه گوسفندی خرید. هر وقت که به او می گفتم:« چرا این کار را انجام نمی دهد؟» عذر و بهانه های بی شمار برای بی عملی اش می آورد. یک بار ما را بهانه می کرد و یک بار مادرم و بار دیگر مادرش را و… .

کتاب دارالمجانین از محمد علی جمال زاده را که می خواندم، دکتری به نام دکتر همایون عاشق دریا شده بود. برای این عشقش به چراغی که موقع سوختن صدای دریا را می داد اکتفا کرده بود و هر روز در گرمای تابستان یا سرمای زمستان چراغ را روشن می کرد و از صدایش لذت می برد تا اینکه یک روز همه چیز را رها کرد و به کنار دریا رفت. او اولین گام را برداشته بود. و در نتیجه به دریایی که همه عمر آرزو داشت که در ساحلش زندگی کند، رسید. اما عده کثیری از مردم آرزوی موفیت و کامیابی دارند، اما نمی دانند که کلید آن عمل کردن است و هیچ کاری را صورت نمی دهند. آرزویشان فقط در ذهنشان می مانند و هیچ وقت رنگی از واقعیت به خود نمی گیرد.

 

روز یک شنبه:

صبح زود برای حضور در کلاسی حاضر می شویم که می دانیم حضور در آن گامی است به سوی موفقیت. تمام و کمال نکته ها را یادداشت می کنیم. به حرف های استاد با دقت گوش می دهیم تا خدایی نکرده، واوی از قلم نیفتند. اما کلاس که تمام می شود چه کار می کنیم؟ آیا به حرف هایی که در کلاس درس  زده شد، عمل می کنیم؟ یا می گوییم فرصت نیست بماند برای روز بعد و روز بعد هم آن را به بهانه ای دیگر وا می گذاریم.

مدت ها بود که نمی نوشتم و نمی توانستم بنویسم. خانه ام پر از سر رسیدهایی بود که چند روزی در آن نوشته بودم و بعد رهایش کرده بودم . از عادت قدیمی رند کردن استفاده می کردم  و به خود می گفتم از هفته بعد ، ماه بعد، فصل بعد و سال بعد و باز سال جدید که می آمد سه روز می نوشتم و باز رها یش می کردم و انتظار داشتم که اتفاقی بیفتند. به خودم می گفتم چرا داستان هایم  ان طور که باید خوب نیست؟ چرا یک جای کار می لنگد؟ چرا موفق نمی شوم؟ و پاسخ را نمی یافتم.

 حالا چرایی را می دانم ریشه تمام موفقیت ها در عمل کردن بود و ریشه تمام شکست های من در بی عملی ام بود. من منتظر شرایطی ایده آل بودم تا بنویسم. می خواستم در فضایی آرامبخش قرار گیرم تا بتوانم روی کارم تمرکز کنم. هر بار که به شمال کشور می رفتیم و آب و هوای دریا و جنگل به سرم می خورد، چند خطی می نوشتم و بعد به خودم می گفتم تقصیر من نیست که نمی توانم بنویسم. تقصیر محیطی است که در ان زندگی می کنم و تنبلی خودم را به محیط نسبت می دادم. اما به قول استاد شاهین کلانتری ما هرگز به وضعیت جنین برنمی گردیم و شرایط  ایده آلی که دنبالش هستیم تا بتوانیم دست به عمل بزنیم، همان وضعیت جنین است. باید با همین شرایط سخت بی عذر و بهانه دست به اقدام بزنیم تا روزی برسد که موفقیت را با تمام وجود در آغوش بگیریم.

 

روز دوشنبه:

لیست بزرگی از برنامه‌ها و گام‌هایی که باید برای رسیدن به هدفم بردارم را نوشته‌ام. چندین بار آن را مرور کرده‌اممی دانم که باید تک تک انها را انجام بدهم تا به موفقیت برسم؛ اما ساعت زنگ نمی‌زند یا اینکه زنگ می زند و من با حواس پرتیان را خاموش می‌کنم و می‌خوابم. دیر از خواب بیدار می‌شوم. به لیستم نگاه می‌کنم. دیر کرده‌ام خیلی از آنها را نمی‌توانم انجام بدهم؛ بنابراین بی خیال انجام کل لیست میشم و به خودم می گویم از فردا انجامش می‌دهم. سیبی از یخچال برمی دارم و در حین گاز زدن در میان صفحات اینترنت می‌گردم تا شاید انگیزه‌ای برای شروع دوباره کارم بیابم؛ اما ساعت‌ها همان جا می‌نشینم و فقط وقت خودم را تلف می‌کنم. بعد می گویم چرا فلانی موفق شد و من همچنان روی اولین پله نردبان موفقیت ایستاده‌ام.

خیلی از ما هستیم که روی همان پله اول مانده‌ایم و به قول ناپلئون هیل: «بالای نردبان موفقیت شلوغ نیست».

قدم اول را برمی‌داریم؛ اما برای قدم‌های بعدی دچار سستی و فلج حرکتی می‌شویم و فکر می‌کنیم بیماری‌مان روز بعد خوب می‌شود؛ اما  روزهای متوالی می‌آید و ما همچنان بی‌حرکت مانده‌ایم.

همه ما خوب می‌دانیم که یکی از مهم‌ترین برنامه ریزی‌هایی که ما باید انجام دهیم، برنامه‌ریزی روزانه است. چرا که همین برنامه‌های کوچک و روزمره زندگی هستند که در نهایت موفقیت‌های بزرگ ما را شکل می‌دهند. اگر ما چندین ماه و حتی چندین سال بتوانیم برنامه‌ریزی روزانه درستی داشته باشیم و خیلی منظم و درست پیش برویم، قطعاً نتیجه بسیار خوبی خواهیم گرفت؛ اما صرف داشتن برنامه‌ریزی باعث نمی‌شود که ما به موفقیت دست یابیم. بایستی عمل کنیم؛ اما چه چیزی ما را به عمل کردن وا می‌دارد. باید انگیزه‌ای باشد که ما اقدام کنیم و بعد از انجام کار، پاداشی باشد که باعث شود ما بازهم به انجام آن کار تشویق شویم. اگر پاداشی در کار نباشد، روز بعد ما بازهم از بی‌عملی‌مان رنج خواهیم کشید و روز بروز از موفقیت دور می‌شویم.

 

روز سه شنبه:

پیکاسو گفته است که عامل کلیدی تمام موفقیت ها عمل کردن است. اما چه چیزی باعث می شود که ما دست به عمل بزنیم؟پیکاسو فردی با انگیزه بوده است و هر روز کار و تمرین کرده است تا به هنرمندی جهانی تبدیل شد. اما اگر ذهنی شفاف نداشت و نمی دانست که از زندگی چه می خواهد، آیا باز هم دست به عمل می زد. ما هدف های بیشماری را در ذهن خودمان داریم اما خوب انها را حلاجی نکرده ایم و نمی دانیم که ایا این هدف ها تمام ان چیزی هست که به دنبالش هستیم یا نه؟ حتی از فکر کردن به هدف های ظاهری مان هم ترس داریم. مطمئنا اگر بتوانیم افکارمان را شفاف کنیم و انها را کند و کاو کنیم می توانیم هدف واقعیمان را بیابیم و با شفاف شدن خواسته هایمان، می توانیم تصمیم بگیریم که چه کاری را باید انجام دهیم. بنابراین مهمتر از عمل کردن در موفقیت ها این است که خواسته مان از زندگی را شفاف کنیم.

روز چهارشنبه:

ترس‌هایی در ما وجود دارد که مانع از موفقیت ما می‌شوند. اما درست در نقطه‌ای که مانعی را پیدا کردیم و از عبور از آن مانع ترسیدیم، بایستی وارد عمل شویم. هر طور شده خودمان را وادار کنیم که کاری کنیم. کاری کوچک در سطح خرد هم که شده باید انجام پذیرد. عمل‌گرایی صرف کافی نیست. عمل‌گرایی را باید به سمت ترس‌هایمان سوق بدهیم. اینکه کاری را که به صورت عادت برایمان درآمده است، انجام بدهیم، هنر نیست. باید بتوانیم عادت جدید در حوزه ترسمان ایجاد کنیم و گام‌هایمان را در آن حوزه برداریم. بنابراین عملمان بایستی با تصمیم آگاهانه همراه باشد.

روز پنج‌شنبه:

فکر نمی‌کنم کلید موفقیت عمل کردن باشد. روز اول به این جمله اعتقاد داشتم. چند روز آن را بالا و پایین کردم اما امروز به این نتیجه رسیدم که به تنهایی نمی‌تواند عامل موفقیت باشد. موفقیت به عملی نیاز دارد که تداوم داشته باشد. نه اینکه یک روز از سر هیجان و حال خوب کاری را صورت دهیم و روز بعد آن را فراموش کنیم. بنابراین می‌توان گفت که عامل اصلی موفقیت تداوم در عمل کردن است. اما نه هر عملی، عملی که در راستای پیشبرد هدف باشد. پس بهتر است این جمله را این‌طور اصلاح کنیم:عامل اصلی موفقیت تداوم عمل در راستای هدف است.

روز جمعه:

گاهی اوقات اتفاق‌هایی در زندگی می‌افتد که باعث می‌شود روال طبیعی زندگی برهم بخورد و کاری که هر روز به ‌صورت یک عادت انجام می‌شده، متوقف بشود؛ اما کارمندان یک شرکت مجبور هستند هر روز سر ساعت مشخصی سرکار خود حاضر شوند و ساعات معینی را در محل کار خود حضور یابند و کار انجام دهند. آن‌ها متعهد شده‌اند که کارشان را انجام بدهند و طبق کاری که انجام می‌دهند، دستمزدشان را دریافت کنند؛ بنابراین صرفاً عمل کردن را نمی‌توان عامل موفقیت دانست و بایستی تعهد را هم به جمله مذکور اضافه کرد؛ بنابراین بهترین جمله‌ای که می‌توان گفت این است: تعهد داشتن در مداومت عملی در مسیر هدف، کلید اصلی موفقیت است.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.