نیه توچکا
اثری نیمه تمام از نویسندهای به نام. کتابی که خواندن آن خالی از لطف نیست.
داستان من و کتاب
این کتاب از آن کتابهایی نبود که در ایام عادی زندگیام بخواهم بخوانم. راستش را بخواهید، اسمش هم چندان برایم جذاب نبود. کسی هم آن را معرفی نکرده بود. البته محمد قاضی را به واسطه کلاسهای نویسندگی میشناختم و از آن مترجمهایی بود که استاد دائم از ایشان حرف میزد. این کتاب را نه به خاطر نویسنده که به خاطر آوازه مترجم خریدم. یک روز که به دنبال کتاب دیگری در سایت ایران کتاب میگشتم، با این کتاب برخورد کردم. آن را به سبد خریدم اضافه کردم چرا که تصمیم داشتم تنوع بیشتری را در سبد مطالعهام داشته باشم. استادم گفته بود کسی که میخواهد بنویسد، باید دایره واژگان گستردهای داشته باشد و این کتاب با ترجمه خوبی که داشت، کمک بسیار خوبی به جهت ورود لغات جدید به دایره واژگان اینجانب بود.
این کتاب از تیرماه امسال که خریداری شده بود، در صف خوانده شدن بود؛ اوایل شهریور که شروع به خوانش آن کردم، به خاطر نثر جذاب و گیرای نویسنده و ترجمه خوب اثر دقیقهای آن را به زمین نگذاشتم تا اینکه در عرض یک هفته به اتمام رسید.
مشخصات کتاب
- تاریخ چاپ نسخه اصلی و نسخۀ ترجمهشده: چاپ اول ۱۳۴۰ چاپ هفتم ۱۴۰۰
کتاب حاضر از روی ترجمه فرانسوی آن به فارسی ترجمه شده شد.
- تعداد صفحات:۲۷۲ صقحه
- نویسنده:فیودور داستایفسکی
- مترجم: محمد قاضی
- کیفیت ترجمه: خوب
- ناشر:نشر نیلوفر
- قیمت: ۷۷ هزار تومان
- نظر مؤلف یا مترجم:
داستایفسکی در نامهای به ناشر خود در خصوص این کتاب چنین مینویسد: « من میدانم که قسمت اول نیه توچکا نیزوانوف که در ماه ژانویه به مطبعه دادهام، اثر خوبی است؛ چنان اثری که مجله میهن پرستی، به طور قطع میتواند، بی رودربایستی، جایی به آن اختصاص دهد. من اکنون تنها برای امرار معاش یعنی برای پول چیزی نمینویسم بلکه به رمان خود علاقه دارم و میدانم که اثر با ارزشی مینویسم…»
داستایسفکی برای این اثر دو سال و نیم تمام وقت گذاشت؛ اما ادامه آن به دلیل دستگیری و تبعید به اردوگاه بازداشت شدگان سیبری ناتمام ماند و پس از بازگشت از تبعید در سال ۱۸۹۵، دیگر کار بر روی این اثر را ادامه نداد و بخش اول آن در سال ۱۸۴۹ به پایان رسیده بود.
این رمان همزمان با رمان بیچارگان منتشر شد و نسبت به آن رمان برتری بیشتری داشت و باعث شهرت او شد.
چند پاره از کتاب:
گاهی میشد که سکوتی مرگبار هفتهها بر کلبهی ما حکومت میکرد. پدر و مادرم به نزاع و کشمکش خود خاتمه داده بودند و من در میان ایشان همان زندگی توأم با سکوت دایم را داشتم و همواره در خیالات و غصههای خویش غوطه میخوردم، گویی در اعماق رؤیاهای خود در جست و جوی چیزی بودم.
دخترک سخت منقلب و پریشان بود، گونههایش گل انداخته بود و حتی اشک خشم و نفرت در ته چشمش احساس میشد. وقتی متوجه شد که من به او نگاه میکنم خونش به جوش آمد و به یک جست از جا پرید و با جرأت و شهامت عجیبی به طرف آن سگ وحشتناک پیش رفت.
خلاصه کتاب
فصل اول نیه توچکا داستان مرد نوازندهای است که به خاطر تعصب و غرور بیجا که دارد زندگی خود و خانوادهاش را تباه میکند. داستان از زبان دختری به نام نیه توچکا به رشته تحریر درآمده است که در ابتدای امر باور پذیری استفاده از کلمات سنگین و سختی برای آن دخترکی که در خانوادهای فقیر به دنیا آمده است، سخت است. اما در فصلهای بعدی بعد از مرگ مادر و ناپدری نیه توچکا، زندگی او به طور دیگری رقم میخورد و دست تقدیر او را به خانه یک شاهزاده میکشاند و آنجا تحت تعلیم و تربیت قرار میگیرد.
در فصل دوم عاشق دختر کوچک شاهزاده میشود و مراودات او با این دختر به حدی برایش مهم است که تمام فصل به این مراودات اختصاص دارد و در فصل سوم به دلیل عزیمت خانواده شاهزاده به مسکو به خانه دختر بزرگتر شاهزاده منتقل میشود و دختر بزرگتر مثل مادری او را تحت تعلیم و تربیت قرار میدهد؛ اما رازهایی در این خانه وجود دارد که نیه توچکا سر از آن در نمیآورد. وقتی رازها برایش فاش میشوند، چنان بر دلش سنگینی میکند که رفتارش عوض میشود و غمی که در کودکی داشت و به دست فراموشی سپرده شده بود دوباره باز میگردد. راز که برملا می شود، داستان به پایان خود میرسد در حالی که هنوز گرههایی در داستان وجود دارد که باز نشده است.
متأسفانه داستان به دلایلی که در بالا ذکر شد، نیمه تمام ماند.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
یک پاسخ
ممنون از معرفی خوبت. مشتاق شدن کتاب رو بخونم.