با خودتان صادق باشید.
هرچقدر هم که ادعا کنید در حال قدم برداشتن در مسیر موفقیت هستید و بهزعم خودتان فرد باارزشی هستید اما اگر با خودتان صادق نباشید، هیچ اتفاقی نمیافتد.
برای اینکه بفهمید چقدر با خودتان صادق هستید بایستی به پرسش های بعدی پاسخ بدهید.
- آیا ارزش شما وابسته به رسیدن به جایگاه موردنظر است؟
- اگر در مسیر رسیدن به هدف، متحمل شکست شوید، ارزشتان را از دست میدهید؟
- آیا سرچشمه اهدافتان از درون شما است یا فرد دیگری آن را برای شما تعیین کرده است و شما در حال تقلید و الگوبرداری هستید؟
- آیا کارهایی که صورت میدهید در جهت بهبود نواقص است یا همینطوری کاری را انجام میدهید که اعتقادی هم به آن ندارید تا به چشم دیگران فردی هدفمند جلوهگر شوید؟
جواب صادقانه به این سؤالات مشخص میکند که آیا گامهای درستی برداشتهاید یا نه؟
واقعیت این است که در مسیر رسیدن به اهداف بر ارزشتان افزوده میشود. چراکه شما سفری را شروع کردهاید و در طول سفر تجربههای بسیاری کسب کردهاید؛ اما ممکن است در طول مسیر از ادامه راه منصرف شوید و بایستید فقط به این دلیل که با خودتان صادق نبودهاید.
تمام نواقص و ضعفهای خودتان را با کنکاش در درونتان بیابید و با خودتان صادق باشید. داشتن انتظاری ماورای تواناییها و نقاط قوتتان باعث میشود که نتوانید در مسیر موفقیت گام بردارید. اینکه با خودتان صادق باشید و به مشکلات و ضعفهای خودتان اعتراف کنید باعث میشود که در مسیر بهبود آنها گام بردارید. البته این کار نیازمند وقت و تلاش زیاد است. باید بتوانید با خودتان خلوت کنید و شخصیت انکارکننده درونتان را برای لحظهای خاموشکنید تا بتوانید ضعفها را بیابید. این ویژگی که ما دوست داریم نواقص را انکار کنیم در همه انسانها مشترک است؛ اما باید نواقص را بپذیریم تا بتوانیم برای برطرف کردنشان کاری کنیم. زمانی میتوانیم برای برطرف کردن چیزی تلاش کنیم که وجود داشته باشد، اگر انکارشان کنیم، پس تلاشی هم وجود نخواهد داشت.
چقدر در گفتوگوهایمان صادق هستیم؟
در گفتوگوهای میان دو دوست که پشت سر دوست دیگر بدگویی میکنند و شخصیت او را به خاطر کارهایی که در جهت توسعه فردی خودش انجام داده است به قضاوت میکشند، بهطور واضح این انکار شخصیتی وجود دارد. هرکدام یک از این افراد در دل، فرد غایب را به خاطر شجاعت تغییر، تحسین میکنند؛ اما چون خودشان جسارت انجام این عمل را ندارند و از طرفی نمیخواهند باور کنند که شخصیتشان دچار ضعف است، مرتب از دوستشان بدگویی میکنند. مسلماً اگر رفتار فرد غایب را دوست نداشته باشند، هیچ حرفی هم از او نمیزنند؛ اما ما نسبت به چیزهایی واکنش میدهیم و حرف میزنیم که نسبت به آنها کشش داریم.
نمونهای از گفتوگوها برای اینکه مسئله شفافتر شود در این متن آمده است:
نمونه اول:
فرد الف: «فلانی را میبینی. خانه و زندگیاش را ول کرده و دائم در سفر است.»
فرد ب: «من که اصلاً از سفر رفتن خوشم نمیآید. مگه کار و زندگی نداریم؟»
نمونه دو:
فرد الف: «مگه الآن وقت درس خوندن اونه؟ باید بمونه خونه، به بچهاش برسه.»
فرد ب: «اونم دیگه زیادی سرخوش هست. به خونه زندگیش نمیرسه تا درس بخونه»
از این قبیل گفتوگوها زیاد در مکالمات روزانهمان داریم. درحالیکه دلمان میخواست ما هم میتوانستیم تغییر کنیم و به علایقمان بیشتر بپردازیم؛ اما چون تغییر سخت است و قدم گذاشتن در مسیر تغییر به انرژی اولیه بالایی نیاز دارد، ما بیخیال آن میشویم. جالب این است که با خودمان هم صادق نیستم و میگوییم در همین وضعیتی که هستیم خوب است. برای چه باید کارهایی بکنیم که باعث اذیت و آزارمان بشود؟
مهمترین گام برای پا گذاشتن در مسیر توسعه فردی چیست؟
پس مهمترین گام برای اینکه بتوانیم کار مهمی را در جهت رشد و توسعه فردی خودمان صورت دهیم این است که قبول کنیم نواقص و مشکلاتی وجود دارد. به عبارت دیگر با خودمان صادق باشیم.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
یک پاسخ
صادق بودن با خود را باید تمرین کرد تا به عادتی مثبت در ما تبدیل شود. موضوع جالبی بود.ممنون لیلا جان