چرا برخی از افراد همیشه از زندگیشان ناراضی هستند؟
همه ما در اطرافمان آدم هایی را می شناسیم که همیشه در وضعیت ناراضی هستند و همیشه ی خدا دلیلی برای ناراحتی دارند.
حتما شما هم با یکی از این افراد در زندگی برخورد کرده اید.
اگر شما از جمله افرادی هستید که تا بحال به تور این افراد نخورده اید، باید به شما تبریک بگویم چرا که شما خیلی خیلی خوش شانس هستید.
فرض کنیم که شما هم چنین افرادی را دیده اید. در مواجه با این افراد چه می کنید؟
آیا پای صحبت هایشان می نشینید و برای همدردی با آن ها شما هم در زندگیتان به دنبال دلایلی برای خوشبخت نبودن می گردید تا از او کم نیاورید؟
کاری که خیلی از افراد ناخواسته انجام می دهند.این کار باعث می شود با کوله باری از ناراحتی و عدم رضایت از پیش دوستشان به خانه شان بر گردند. این ناراحتی را با رفتارهای پرخاشگرایانه به اطرافیان خود انتقال دهند و کاری کنند که همسر و فرزندانشان هم اوقات خوشی نداشته باشند و فکر می کنید چه می شود این نارضایتی دست به دست می چرخد و در جامعه پخش می شود و…چرخه ویرانگر من ناراضی را تشکیل می دهد.
“شاید زندگی آن جشنی نباشد که تو آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شده ای تا می توانی زیبا برقص”
چارلی چاپلین
یا این که از هوشمندانه از دستشان فرار می کنید؟ اگر پای صحبت هایشان می نشینید این جستار را تا آخر بخوانید تا بار دیگر که به دیدار یکی از آنها رفتید بتوانید حداقل کاری برای او بکنید یا اگر برای او مفید نبودید حداقل با یک خداحافظی لطفی در حق خودتان بکنید.
تشکیل چرخه ویرانگر من ناراضی باعث می شود که به وضوح نارضایتی از زندگی را در چهره و مکالمات بسیاری از افراد جامعه مشاهده نمود. گله و شکایت مداوم از اوضاع و شرایط اعم از اجتماعی، اقتصادی، شغلی و زندگی شخصی همراه با صورتهای افسرده و دلزده، انسانهای بسیاری که حتی حوصله همصحبتی با یکدیگر را ندارند و ترجیح میدهند در تنهایی خود فرو روند و یا افرادی که مدام با خود و دنیای اطرافشان در جنگ بوده و ابراز ناراحتی میکنند که چرا؟ چرا من در جایی که میخواهم نیستم؟ چرا خانهای را که میخواهم ندارم؟ چرا در رشتهای درس میخوانم که دوست ندارم؟ چرا شغلم آزارم میدهد؟ چرا چاق هستم ؟ چرا زیادی لاغر هستم؟ چرا همسرم اینگونه است؟ چرا من به ان مهمانی دعوت نشدم؟ چرا من در کارم موفق نیستم؟ چرا به سفر نمی روم ؟ چرا فلانی به من اهمیت نمی دهد و هزاران چرایی های دیگر و مهمتر از همه چرا من خوشحال و شاد نیستم.
عده بسیاری فارغ ازدغدغههای عامه مردم در رفاه کامل زندگی میکنند ولی برخی از آنان نیز بسیاری از این چراها را هر روز برای خود مطرح میکنند تا دلیلی برای شاد نبودنشان پیدا کنند.
این همه نارضایتی از کجا میآید؟ شاید آنان منشاء آن را، نداشتن شانس می دانند و فکر می کنند، شانس حتی آدرس خانه شان را نمی داند.
چند روز پیش با یکی از دوستان صحبت می کردم که از وضعیت موجودش ابراز شکایت می کرد و من از او خواستم که فکر کند ببیند برای تغییر وضعیتش هم کاری کرده است. او فورا موضعش را عوض کرد و شروع کرد به آوردن دلیل های عجیب که بعضی ها شانس ندارند و اصلا سهمشان از دنیا کم است و گنجشک روزی هستند و بهیچ وجه نمی خواست مشکلی که داشت را ریشه یابی کند. اما او و خیلی ها از این مساله غافلند که به دلیل رفتارهایشان، منفی نگری آدرس خانه شان را، خوب می شناسد و هر روز به سراغ شان می آید. معمولا آدمهای ناراضی چند دلیل عمده در ذهنشان دارند و متأسفانه باید گفت اگر درمان نشوند، این امر درخت پربار زندگی شان را خشک می کند.
“اگر جایی را که ایستاده اید نمی پسندید عوضش کنید. شما درخت نیستید”
جیم ران
در این جستار سعی من بر این است که شما را با برخی از دلایل نارضایتی از زندگی آشنا کنم و در پایان به دنبال راهکارهایی باشیم که بتوانیم این نارضایتی ها را تا حد امکان کاهش دهیم.
نادیده گرفتن توانایی ها یکی از دلایل نارضایتی از زندگی
تفسیرهای مضطربکننده و جهتگیری سوء نسبت به آینده، اولین مشکل است
زنی را تصور کنید که از بچه دار شدن به دلیل نداشتن امنیت شغلی، توانایی های تربیتی خود، مشکلات مالی و غیره می ترسد. این فرد احتمالا مشکلات کودکی خود یا کودکان دیگر در فامیل را بهخاطر سپرده و تجربیات زندگی او را به سمت تفسیر مضطربکننده نسبت به آینده کشیده است.
این فرد روی تواناییهایش حساب نکرده، نقشی برای خود در تنظیم آیندهاش متصور نیست و جایگاه خدا را در زندگیاش فراموش کرده است. اگر شما هم از این دسته آدمها هستید بهتر است هرچه زودتر جلوی این افکار را بگیرید و به آنها اجازه جولان دادن ندهید.
تفکر درباره شکست های قبلی از دلایل نارضایتی از زندگی
نشخوار شکست های قبلی
بدترین قسمت ماجرا نشخوار ذهنی اتفاقات گذشته است. یک اتفاق نگرانکننده، یک شکست عاطفی، یک موقعیت اضطرابآور در گذشته اتفاق افتاده و تمام شده، ذهنی که دائم به بازسازی مسائل و مشکلات و شکستهای قبلی روی می آورد و دوباره آنها را نشخوار میکند نیاز به درمان دارد. این ذهن خوبیها و سفیدیها را بهزودی فراموش میکند اما به خاطرش میماند که چهل و اندی سال قبل، دوستش به او طعنه زده است.
“زمین خوردن، شکست خوردن نیست. از زمین بلند نشدن شکست خوردن است.”
آبراهام لینکلن
افراد زیادی از زندگی کنونی خود خرسند و راضی نیستند
یک راه برای ترک عادت ابراز نارضایتی شناسایی دقیق زمان ابراز نارضایتی است.
برای حل مشکل باید دقیقاً از زمان دقیق بروز نارضایتیها آگاه باشیم. حتی جزئیترین دغدغهها را نیز باید مشخص کرده و از زمان بروز واکنش منفی در مورد آن مطلع باشیم. آگاهی دقیق از تعداد دفعات ابراز نارضایتی، انگیزهی بیشتری برای برطرف کردن آن به ما میدهد.
راه دیگر تبدیل مسائل آزاردهنده به نکات مثبت است.
در هرلحظهای که مشکلات و مسائل آزاردهنده به ذهن شما خطور میکند، فوراً با تمرکز بر نکات مثبت و شادیبخش افکار خود را منحرف کنید. در این مرحله نیز تعداد دفعاتی که مجبور شدهاید با تکیهبر افکار مثبت، مسائل ناخوشایند را از ذهن خارج کنید، دقیقاً به خاطر داشته باشید زیرا تنها راه برای مؤثر بودن این راهکار، ثبت این اعداد و سعی در کاهش آن است.
“شاد بودن تنها انتقامی است که انسان می تواند از زندگی بگیرد.”
چگوارا
کمال گرایی
باید رفتارتان عالی باشد و نتایج عالی بگیرید تا خوشبخت شوید؟
حتما همهچیز باید عالی باشد تا خوشبخت شوید؟
در این صورت، خوشبختی تقریبا غیرممکن است. اینکه از خودتان انتظاراتی داشته باشید که از هیچ انسانی بر نمیآید درنهایت اعتماد به نفس شما را کم میکند. حس میکنید به اندازهی کافی خوب نیستید، حتی اگر نتایج خوب یا عالی زیادی گرفته باشید؛ به نظرتان فقط هرازگاهی کارها عالی پیش میروند. در بقیهی مواقع هر کاری میکنید و هرکه هستید، کافی نیست.
تعجب نکنید کمال گرایی هم یکی از علت های ناراضی بودن افراد از شرایطشان است. آنها همه چیز را به نحو احسنت می خواهند. دوستی داشتم که با وجود زندگی خوب، همسر خوب، فرزند خوب و تمکن مالی زیاد همیشه دچار نگرانی و اضطراب بود و همیشه از بابت نگرانی هایش با من حرف می زد. یکی از نگرانی هایش این بود که نکند در این کار عالی نباشد. او مرتب به کلاس های مختلف می رفت تا همیشه عالی به نظر برسد اما هرچند وقت یک بار به خاطر این حد کمال گرایی اش دچار استرس و حمله های عصبی می شد و مجبور می شد با آرام بخش مدتی را به استراحت بپردازد.
برای رهایی از این وضعیت دست از کمال گرایی بردارید.
سه چیز به شما کمک میکند تا از کمالگرایی خلاص شوید و رضایتمندتر باشید
به دنبال کمال نباشید
اگر همیشه بهدنبال کمال باشید، کارهایتان پیچیدهتر میشوند. احتمالا هیچوقت نمیتوانید آنها را تمام کنید. بنابراین به دنبال کمال نباشید. ولی از این ایده برای تنبلی استفاده نکنید. فقط بدانید که گاهی اوقات چیزها بهاندازهی کافی خوب هستند. وقتی به این مرحله رسیدید باید کارتان را تمام کنید.
چارچوب زمانی داشته باشید.
هربار که میخواهید کار جدیدی شروع کنید، حتما برای آن کار یک زمان پایان را تعیین کنید. داشتن محدودیت برای انجام یک کار باعث می شود که وسواس زیادی بخرج ندهید. وسواس زیاد در نهایت منجر به ارائه ندادن کار می شود چون همیشه فکر می کنید که این کار به حد کافی خوب نیست.
بدانید اگر به دنبال کمال مطلق باشید، شکست میخورید
این یکی از مهمترین دلایل برای رهاکردن کمال گرایی است. اگر افکار کمالگرایانه به ذهنتان خطور کرد، این دلیل را برای خودتان تکرار کنید. فیلمهای زیاد، موسیقی و مشاهدهی دنیا باعث میشود بهآسانی در رویای کمالگرایی غرق شوید. این رویا خیلی خوشایند بهنظر میرسد و در طلب آن هستید.
ولی این ایده در زندگی واقعی خیلی عملی نیست و باعث درد و رنج زیادی برای شما و اطرافیانتان میشود. این مسئله به ضرر شماست. گاهی اوقات باعث میشود رابطه، شغل و پروژههای خود را از دست بدهید؛ فقط به این علت که انتظارات واقعی از آنها ندارید.
یادتان باشد همیشه این حقیقت ساده که کمال مطلق منجر به شکست می شود را به خود یادآوری کنید.
نداشتن هدف
بله خیلی از افراد به دلیل اینکه در زندگی هدفی را دنبال نمی کنند گاهی دچار نارضایتی از خود و زندگی می شوند. داشتن هدف و برنامه ریزی برای رسیدن به آن مادامی که در مسیر رسیدن به آن هستید باعث شادی شما و ایجاد حس لذت بخش رضایت از خود می شود.
دوستی داشتم که تنها هدفی که داشت، داشتن خانه ای بزرگ بود. برای چه؟ برای دادن مهمانی های زیاد و به رخ کشیدن تمکن مالی اش. یادم می آید روزهایی که برای رسیدن به آن خانه تلاش می کرد پر از تکاپو و شادی و حس رضایت از زندگی بود. به هدفش رسید و خانه اش بزرگ شد. اما شادی اش طولی نکشید و همان هایی که در خانه کوچک مهمانش بودند کم کم از او دور شدند. متاسفانه او نمی توانست هدف دیگری را برای خودش خلق کند و مانند آب مانده در مرداب راکد شد. تمام تلاش های من در تغییر وضعیتش بی نتیجه مانده بود و هر آن ممکن بود من هم به همان وضعیت دچار شوم پس به خودم یک لطف بزرگ کردم و ارتباطم را با او کمتر و کمتر کردم. حالا هر وقت که او را می بینم فقط در حد سلام و احوال پرسی ساده است. دیگر منتظر نمی مانم تا نارضایتی هایش از زندگی را برایم بازگو کند.
اما دوستانی هم دارم که مدام در حال خلق و تولید هدف های تازه هستند و بعد از رسیدن به یک هدف مصمم می شوند که هدف بزگتر و بهتری را برای خود ایجاد کنند. هربار که این دوستان را می بینم و خبری از آن ها می گیرم تمام وجودم سرشار از شادی می شود و برایشان آرزو می کنم که همواره در مسیر موفقیت خوشحال و رضایت مند باشند.
“تنها گنجی که ارزش جست و جو کردن را دارد، هدف است”
لویی پاستور
زندگی در میان افراد منفی باف
هیچکس تنها نیست. اطرافیان، کتابهایی که میخوانید، فیلمهایی که میبینید و موسیقیای که گوش میدهید تاثیر زیادی روی احساسات و افکارتان دارند. مدتی پیش که بی هدف و سردرگم بودم برای فرار از بی حوصلگی به سریال های سینمای خانگی روی آوردم. آنقدر فضاها و روابط میان شخصیت های سریال ها غمگین و پر تنش بود که دچار نوعی نارضایتی از زندگی شده بودم و غم بزرگی را در وجودم بی دلیل احساس می کردم و قادر نبودم فرکانس افکارم را عوض کنم تا این که به سبب کاری فیلم ها متوقف شد و تاثیرات منفی آن کم و کمتر شد, همان موقع بود که فهمیدم چقدر فیلم ها، کتاب ها و موسیقی و در واقع خوراک ذهنیمان در تشکیل افکار مثبت و منفی تاثیر دارند و همان موقع تصمیم گرفتم که حواسم به خوراک روحم باشد.
اگر اجازه بدهید این صداهای منفی روی ما تاثیر بگذارند، خوشحالبودن سختتر هم میشود. صداهایی که مدام از ناخوشیهای زندگی میگویند خطرناک هستند و ما را پر از ترس و محدودیت میکنند. اینها زندگی را با یک دید منفی میبینند. وظیفه ماست که اجازه ندهیم تفکر آنها بر ما غلبه کند.
مقایسه خودتان و زندگیتان با دیگران و زندگی آن ها
یکی از مضرترین عادتهای روزانه این است که مدام خودتان را با دیگران و زندگی آنها مقایسه کنید. وقتی ماشین، خانه، شغل، کفش، پول، روابط شخصی، روابط اجتماعی و غیره را با دیگران مقایسه میکنید، درنهایت فقط اعتمادبهنفس خود را نابود میکنید و باعث احساسات منفی زیادی در خود میشوید. دوستی داشتم که مدام زندگی خودش را با زندگی دیگر دوستانش مقایسه می کرد و با آن که خودش می دانست کارش اشتباه است اما به این کار ادامه می داد. دست اخر به جایی رسید که دیگر هیچ جنبه مثبتی در زندگی خودش پیدا نمی کرد و تمام روز برای فرار از زندگی نکبتی که داشت به تخت خواب پناه می برد.
برای رهایی از این وضعیت
خودتان را با خودتان مقایسه کنید
هرگز خودتان را با هیچ کس دیگر در این جهان مقایسه نکنید، اگر این کا را بکنید به خودتان توهین کرده اید.
بیل گیتس
بهجای مقایسه خودتان با دیگران، عادت کنید خودتان را با خودتان مقایسه کنید. ببینید چقدر رشد کردهاید. چه چیزهایی را بهدست آوردهاید. چقدر به سمت اهداف خود پیش رفتهاید. این عادت باعث میشود شکرگزار باشید. قدر خودتان را بدانید و با خودتان مهربان باشید. چون میبینید چقدر پیشرفت کردهاید، بر چه موانعی غلبه کردهاید و چه کارهای خوبی انجام دادهاید.
اینطور دیگر لازم نیست دیگران را هم حقیر بشمارید تا خودتان حس بهتری پیدا کنید.
روزی که مسابقه دادن با دیگران را تمام کنی ان روز، روزیه که تو برنده شدی.
باب مارلی
مهربان باشید
تجربه میگوید رفتار و تفکر شما نسبت به دیگران تاثیر بسیار زیادی روی احساس و افکار شما در مورد خودتان میگذارد. وقتی دیگران را قضاوت و انتقاد میکنید، بیاراده قضاوت و انتقاد از خودتان را افزایش میدهید. با دیگران مهربانتر باشید و به آنها کمک کنید. در این صورت با خودتان مهربانتر میشوید و به خودتان بیشتر کمک میکنید.
روی جنبههای مثبت خودتان و اطرافیان بیشتر تمرکز کنید
قدر خوبیهای خودتان و دیگران را بدانید. در این صورت به جای اینکه خودتان را با دیگران مقایسه کنید و در ذهن خود تفاوتیهایی را با آنها به وجود بیاورید، بیشتر خودتان و مردم دنیا را قبول میکنید.
بهخاطر داشته باشید، با مقایسه به هیچجا نمیرسید. همین که این مسئله را قبول کنید، یک قدم مثبت برداشتهاید. مهم نیست چهکار میکنید، همیشه افرادی در دنیا هستند که از شما بیشتر دارند یا در کارشان ماهرتر هستند.
در گذشته و آینده غرق بودن
خیلی دردناک است که بیشتر زمان خود را در گذشته بگذرانید. یا خاطرات قدیمی و دردناک را یادآوری کنید. یا به یاد دعواها، فرصتهای ازدسترفته و چیزهایی از این دست بیفتید. از طرف دیگر، فکر زیاد دربارهی آینده هم ترسناک است. گاهی تصور میکنید ممکن است چه مشکلاتی سر کار پیش بیایند یا در رابطهی خود با چه چالشهایی مواجه شوید. یا چه مشکلاتی برای سلامتی شما پیش بیاید. در تمام این موارد دچار کابوسهای ترسناکی میشوید که دوباره و دوباره در ذهنتان تکرار میشوند. وقتی در حال حاضر زندگی نمیکنید، تجربههای شگفتانگیز زیادی را از دست میدهید.
سال ها پیش به خاطر اشتباهات و اتفاقات ناراحت کننده که در گذشته داشتم، مرتب خودم را محکوم به زندگی سخت و بدون لحظه های شیرین و ناب می کردم. آنقدر در این کار ماهر شده بودم که به محض اتفاق افتادن یک لحظه خوب و ناب سریع آن را از بین می بردم تا اینکه یادگرفتم گذشته را رها کنم و بگذرام اتفاقات گذشته همان جا بماند و با خودم آن ها را به همه جا نکشانم. از آن روز به بعد درهای خوشبختی یکی یکی به رویم باز شدند و من از تک تک لحظاتم لذت بردم.
“هنگامی که در شادی به روی انسان بسته می شود بلافاصله در دیگری باز می شود اما انقدر به در بسته خیره می شویم که در باز شده را نمی بینیم.”
هلن کلر
فکر می کنند دنیا حول محور آن ها می چرخد.
برخی افراد ناراضی فکر میکنند دنیا حول محور آنها میچرخد و خودشان را محدود میکنند. زیرا میترسند اگر کاری جدید یا متفاوت انجام دهند، مردم در مورد آنها چه فکری میکنند. در این صورت روی خودشان و زندگیشان محدودیتهای بزرگی قرار میدهند. چطور؟
اول اینکه نسبت به تجربهی چیزهای جدید و رشدکردن مقاومت میکنند. فکر میکنند که همهی انتقادات و منفیبافیهایی که در مقابل آنها قرار میگیرد، تقصیرآنهاست. درحالیکه ممکن است تقصیر طرف مقابل باشد چون هفتهی خوبی نداشته است.
شناسایی دلایل نارضایتی از زندگی
شناسایی ماهیت مسائل ناخوشایند: شناسایی دقیق علت نارضایتی بسیار مهم است. ممکن است راهی عملی برای حل کامل مشکل وجود داشته باشد و دیگر نیازی به مدیریت و کنترل عوارض آن نداشته باشید. بهعنوانمثال اگر بیدار شدن در صبح باعث بروز نارضایتی میشود، ممکن است علت کمخوابی باشد و خوابیدن بهموقع و کافی طبیعتاً علت اصلی ناراحتی را برطرف خواهد کرد و دیگر دلیلی برای ابراز آن وجود نخواهد داشت.
دوری کردن از افراد منفیباف: این افراد به معنای واقعی همهی انرژی مثبت شمارا گرفته و موجی از نارضایتی، نگرانی و ناخشنودی با خود به همراه میآورند. معاشرت با این افراد به معنای استقبال از احساسات منفی و بروز شرایط ناخوشایند است.
استفاده از کلمات امیدبخش و مثبت: کلماتی مثل اگر و اما زمینهساز نارضایتی هستند و بیشتر توسط افرادی به کار میروند که کنترلی بر زندگی خود ندارند. با به کار بردن این نوع کلمات خود را برای توجیه و پذیرش مسائل ناخوشایند آماده میکنید و دیگر هیچ تلاشی برای تغییر شرایط نخواهید کرد. افراد خوشبخت همیشه امیدوار هستند و سعی میکنند که کنترل همهی جنبههای زندگی را در دست بگیرند و این تلاش را با به کار بردن کلمات مثبت به نمایش میگذارند.
دست آخر سخن را با آیه ای از قرآن به پایان می برم.
إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ[۱]
سوره رعد آیه ۱۱
همانا خداوند حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنکه آنان حال خود را تغییر دهند