فصل چهارم از کتاب سبک ها و مهارت های ارتباطی اثر نیما قربانی
بدون برداشت شخصی ام تنها به خلاصه ای با زبان ساده تر اکتفا کرده ام. امیدوارم که مفید باشد.
شیوه مؤثر بودن در ارتباط بین شخصی
نویسنده با استفاده از الگوی مفهومسازی، نحوهٔ ارتباط برقرار کردن شخص با شخص را به دو بخش تقسیم میکند:
شیوهٔ بودن
آن بخش از مؤلفههای رفتار درونی و آشکار است که شرط ضروری برای برقراری ارتباطی یاری بخش است.
شیوهٔ عمل
مربوط به اعمال خاص یا فنون ارتباطی است که وجود آنها در روابط همیشه ضرورت ندارد.
در این فصل تنها به شیوه بودن – تجلی احساسات – پرداخته میشود.
پرسشهای اساسی دربارهٔ شیوهٔ ارتباط شخص با شخص
۱-آیا فرد متقابل من را شخصی قابلاعتماد و اتکا و باثبات میبیند؟
آنچه مبنای قابلاعتماد بودن است هماهنگی میان رفتار آشکار و درونی است.
۲-آیا میتوانم نگرشهای مثبت و منفی خود را به دیگران در وجودم حس کنم؟
پاسخ مثبت به این سؤال از تجلیات اصلی قاطعیت است.
۳-آیا قادرم خود را بدون تضاد و ابهام، آشکارا به دیگری نشان دهم؟
پاسخ منفی به این سؤال از علائم کمرویی یا سلطهگری است.
۴-آیا من آنقدر قوی هستم که استقلال عاطفی و احساسی خود را از دیگران حفظ کنم؟
افرادی که در مشکلات اطرافیان خود غرق میشوند، به فرایند تبدیل دلسوزی به خودخوری و خودآزاری و درنهایت دگرآزاری توجه ندارد. آنها بهصورت افراطی به اطرافیانشان وابستگی دارند. افراد کم رو و گاهی پرخاشگر هم معمولاً به این پرسش پاسخ منفی میدهند.
۵-آیا استقلال احساسی و عاطفی را حق دیگران میدانم؟
والدینی که با بزرگ شدن فرزندانشان اجازه استقلال عاطفی و احساسی نمیدهند، یا حتی زیرکانه میکوشند کودک را ازلحاظ عاطفی به خود وابسته کنند. مصداق دیگری از روا نداشتن استقلال دیگران است. افراد سلطهگر و پرخاشگر معمولاً به این پرسش، پاسخ منفی میدهند.
۶-آیا من قادرم دنیا را از چشم فرد مقابل ببینم و از گوش او بشنوم؟
درک کردن گاهی ممکن است منجر به شناختی فراتر از آنچه فرد مقابل دربارهٔ خود دارد، شود. پاسخ مثبت به این سؤال از تجلیات قاطعیت است.
۷-آیا من قادرم به فرد مقابل، صرفنظر از هر فکر و رفتاری که دارد، احترام بگذارم؟
اینکه بتوانیم در حین اینکه به خاطر رفتار اشتباه مخالفت خود را ابراز کنیم اما احترام طرف مقابل را هم حفظ کنیم از تجلیات اصلی قاطعیت و برقراری ارتباط سازنده است.
۸-آیا من میتوانم در ارتباط طوری رفتار کنم که تهدیدی برای دیگران تلقی نشوم؟
اگر از تهدید دیگران و ترس آنها خشنود میشویم، علائم پرخاشگری و سلطهگری را از خود نشان میدهیم.
۹-آیا من میتوانم فرد مقابل را از ترس تأیید نشدن رفتارش و آدمی بد جلوه کردن رها سازم؟
اگر پاسخمان به این پرسش مثبت باشد، نشاندهنده علائم پرخاشگری است.
۱۰-آیا من قادرم فرد مقابل را شخصی در حال تغییر ببینم و اسیر برداشتهای خود از گذشته وی نباشم؟
پاسخ منفی به این سؤال نشاندهنده این است که فردی سلطهگر و پرخاشگر هستیم.
برای پاسخ به این پرسشها میتوانیم از دوستان صمیمی خود کمک بگیریم. پاسخ روشن و شفاف به این سؤالها باعث میشود که الگوهای ارتباطیمان با دیگران را شناسایی کنیم.
مؤلفههای ارتباط یاری بخش:
مؤلفههای مؤثر و ضروری در ارتباطات بین شخصی:
- اصالت و هماهنگی
- احترام نامشروط
- درک و همدلی
- ایجاز در گفتار
اصالت و هماهنگی:
صداقت و رفتار صادقانه نشانده اصالت و واقعیتر بودن رفتار است اما عدم هماهنگی میان احساسات و رفتار ظاهریمان، نشاندهنده رفتار تصنعی و دروغین است.
اصالت و هماهنگی به معنای انکار نکردن احساسات و افکاری است که در درون خود تجربه میکنیم یا به بیانی دیگر، اصالت و هماهنگی یعنی حفظ تمایل خود به بیان آنچه در درون میگذرد و داشتن بازخوردی گشوده به افکار و احساساتی که در درون ما تداوم مییابند.
اصالت و هماهنگی شاید در ابتدای امر موجب برهم خوردن رابطه شود اما در درازمدت خیلی از سوءتفاهمها را برطرف میکند.
احترام نامشروط:
شخصیت هر فردی از مجموعهای از ویژگیها و صفات مختلف تشکیلشده است که ماهیتی متغیر و پویا دارند و ممکن است برخی ازنظر ما مثبت و برخی دیگر، منفی باشند. ازاینرو نمیتوان یک رفتار را انعکاسی پایدار و همهجانبه از شخصیت فرد دانست.
بنابراین داشتن رفتار منفی و اطلاق صفات ناپسند با فعل است در مواجه با فرد خطاکار، جایز نیست.
درک این واقعیت زمینهٔ خاموشی خشم و شکلگیری احترام نامشروط را در ما فراهم میسازد.
مفهوم احترام:
احترام: ارج نهادن، حرمت گذاشتن و بزرگ داشتن است. پذیرفتن فردیت، حفظ حریم شخصی و انسانی افراد و ارزش قائل شدن برای آنهاست.
میان احترام و علاقه تمایز وجود دارد و صرف بیعلاقگی یا احساس تنفر نمیتواند مجوز بیاحترامی باشد.
احترام همان ارزشمند دانستن انسان و مواجهه غیر ابزاری با افراد است و علاقه محصول آشنایی و شباهت میان افراد و ارتباط و شناخت عمیقتر آنها با یکدیگر است.
احترام حداقل عشق و علاقه به انسانهاست که نگرش ارزشمند و غیر ابزاری به همهٔ افرادی را که با ما در تماساند در برمیگیرد. در این صورت، ناراحتی خشم و نگرش منفی ما به دیگران نمیتواند بهانهای برای بیحرمتی به آنها شود.
احترام نامشروط یکی از شروط ضروری برقراری ارتباط سازنده است.
توضیح: تا احترام نباشد، دریچه گفتوگو و حل اختلاف باز نمیشود.
درک و همدلی
توانایی فهم و درک دیگران، تابع تفاوتهای فردی است.
همدلی زمانی رخ میدهد که ما به فرد مقابل احترامی نامشروط بگذاریم و با دقت به او گوش دهیم؛ و به احساسات و افکارش با حساسیت واکنش نشان دهیم گویی افکار و احساسات خودمان هستند اما در آنها غرق نشویم.
یکی از موانع اصلی برقراری ارتباط، گرایش طبیعی ما به قضاوت و داوری دربارهٔ دیدگاهها، افکار و احساسات فرد مقابل است.
ما عادت داریم فرد مقابل را در چهارچوب دیدگاهها و ارزشهای خودمان قضاوت کنیم؛ اما برای حل مشکل بهجای گرفتن نقش قاضی، باید نقش یک عالم را بپذیریم و بهجای داوری بر اساس ارزشهای خودمان، ماهیت و کنه امر را نیز بفهمیم. در این صورت ارتباط ما عمق بیشتری پیدا میکند.
تمایز همدلی با ترحم، همنوایی و همانندسازی
همنوایی: داشتن احساسات مشترک
ترحم: شکلی از همنوایی است با این تفاوت که دو طرف در موازات یکدیگر نیستند، شخصی که احساس ترحم میکند در موقعیت برتر و دیگری در موقعیت پایینتر قرار میگیرد.
همانندسازی: در فرایند هم هویت شدن با یک فرد دیگر، شخصیت و هویت خود را با همانند کردن خود با دیگری در ارزشها، افکار، احساسات و بهطورکلی شیوه زندگی فرد مقابل ذوب میکند.
هر سه موارد بالا یک فرایند یک مرحلهای است.
همدلی: یک فرایند سه مرحلهای که فرایندهای بالا را در برمیگیرد.
یک: ما با دقت به سخنان فرد مقابل گوش میدهیم و سعی میکنیم خود را جای او قرار دهیم. تا حدودی او را درک میکنیم و از دید او به مسائل نگاه میکنیم.
دو: احساسات فرد مقابل را بهطور عمیق تجربه میکنیم و نوعی همانندسازی یا هم هویت شدن صورت میگیرد. عمیقاً او را درک میکنیم.
سه: فرد از حالت همانندسازی با فرد مقابل خارج میشود و به جایگاه اولیهاش بازمیگردد.
در مرحله سوم است که فرد به خاطر تجربههایی که در دو مرحله اول داشته است تصمیم به اقدام برای کمکی در جهت رفع مشکل طرف مقابل میگیرد.
گذر از فرایند همدلی، قدرت روانی میخواهد که در هرکسی نیست و همین امر ضرورت آموزشهای لازم و رشد شخصیتی افراد را برای همدلی کردن و برقراری ارتباطی یاری بخش به میان میآورد.
موانع درک و همدلی
«خود را بهجای دیگران گذاشتن و مسائل را بر اساس چهارچوبهای ارزشی دیگران دیدن و از ذوب شدن نهراسیدن کار سادهای نیست» – راجرز
یک آزمایش ساده و جالب به گفته راجرز که میتوانیم ما همان را در جمع دوستان، همکارانمان انجام دهیم. «هر کس تنها پس از بیان مجدد و دقیق عقاید و احساسات گویندهٔ پیشین میتواند صحبت کند.»
این کار بهظاهر ساده است اما در عمل مشکل است. با این کار میتوانید مفاهیم را از دید فرد دیگری تجربه کنید.
- نداشتن شهامت لازم برای درک کردن
توضیح: پذیرفتن ارزش و باورهای یک فرد دیگر، ممکن است منجر به تغییر در باورهای خودمان شود و این خطر میرود که ما از دایره امن باورهایمان بیرون کشانده شویم و همچنین تغییر همیشه با مقاومت همراه است؛ زیرا پدیدهای انرژی بر و دارای پیامدهای تا حدودی ناشناخته است.
باورها و اعتقادات یکی از سرچشمههای امنیتاند و دنیا و زندگی را برای ما قابلفهم میسازند؛ اما هنگامیکه درک دیگران به قیمت تردید در باورها و اعتقادات ما تمام شود، ترجیح میدهیم از فردی که چهارچوبهای ذهنی وی تردید در باورهایمان ایجاد میکند، اجتناب کنیم.
- ترس از درک کردن دیگران
توضیح: شناخت و درک چهارچوبهای داوری دیگران بهطورکلی نوعی دانش و اطلاعات است که ممکن است برای ما مسئولیت یا ضرورت تغییر چیزی را به همراه داشته باشد.
کسی که سعی میکند از وضعیت نابسامان نزدیکان خود بیخبر بماند، مصداق ترس از دانش است؛ زیرا این دانش برایش مسئولیت به همراه میآورد.
- هیجانهای شدید
توضیح: در هیجانهای منفی مثل خشم یا غم توانایی دست یافتن به چهارچوبهای داوری دیگران برایتان مشکل میشود.
در این شرایط وجود یک تسهیلگر میتواند به درک طرفین از یکدیگر کمک کند. در فرهنگ ما زن و شهر برای قضاوت در مشکلات پیش بزرگترها و ریشسفیدها میروند؛ اما ریشسفیدها تا زمانی که مشکل جدی نشده است میتوانند کمک کنند در مشکلات جدی، جانب خویشاوند خود را میگیرند. در جوامع سنتی این مسئله جواب میداد. چون یکی از مؤلفههای سنت اطاعت از بزرگتر است. همین امر احتمال پذیرش نظر ریشسفید را بالا میبرد؛ اما در وضعیتی که جامعه از ارزشهای سنتی فاصله گرفته است، معمولاً نقد نظر ریشسفید، جایگزین اطاعت از او میشود.
امروزه رفتن پیش ریشسفید برای حل اختلافات زناشویی معمولاً با اشکال روبروست:
در اوج هیجان و عصبانیت پیش ریشسفید میروند که فرایند همدلی و درک سخت میشود.
هدف گفتوگو برای همدلی و درک شدن نیست، بلکه به دنبال مقصر میگردد.
مشکل ایجادشده شاید به دلیل اختلاف روانی یکی از طرفین یا هر دو است بنابراین بایستی سراغ درمانگر بروند.
ایجاز در گفتوگو
عاری بودن پیام از هرگونه اخبار زائد و نامربوط از ضروریات یک ارتباط مؤثر است.
ایجاز در گفتوگو یا گفتوگوی اقتصادی بدین معناست که از حداقل کلمات برای انتقال حداکثر پیام بهره گرفت.
ایجاز در گفتوگو از اتلاف وقت و انرژی افراد در ارتباط پیشگیری میکند.
رشد و توسعه در هر جامعهای در قالب زمان دستیابی به اهداف معنا مییابد و یکی از عوامل تعیینکننده در زمان دستیابی به اهداف، سبک حاکم بر شبکهٔ ارتباطی افراد در جامعه است.
پیامهای طولانی – ارتباطات طولانی – اتلاف وقت و انرژی – سرعت دستیابی به اهداف کمتر
آنچه ایجاز سخن را مختل میسازد بهکارگیری کلماتی است که ضرورتی در تفهیم فکر ندارد.
عوامل مؤثر در غیراقتصادی شدن گفتوگو یا زیادهگویی
- یکی از عوامل زیادهگویی یا بلند نویسی، فقر دانش یا تسلط نداشتن فرد به موضوع است.
توضیح: زمانی که درباره موضوعی اطلاعات کافی و تسلط کافی نداشته باشیم، برای پیدا کردن کلمات برای رساندن مفهوم دچار مشکل میشویم و برای اینکه موضوع را روشن کنیم دائم از کلمات بیشتری استفاده میکنیم.
- اضطراب و هیجان نیز از دیگر عوامل مؤثر در زیادهگویی در گفتوگوهاست.
توضیح: اضطراب و یا هیجان باعث میشود در دستیابی به کلمات دچار مشکل شویم و برای اصلاح کلمات اشتباهمان مرتب، کلمات بیشتری به کار ببریم.
- گاهی دو عامل فقر دانش و اضطراب باهم ترکیبشده و کلام را طولانیتر میسازند. گاهی هم کمرویی بهعنوان تجلی دیگری از اضطراب، سبب زیادهگویی میشود.
فرد کم رو جرئت ابراز مفاهیم را بهصورت مستقیم ندارد و از جملههای غیرمستقیم استفاده میکند تا مفهوم را برساند. گاهی از چندین جمله مبهم و پرتردید بهجای یک جمله ساده و مستقیم استفاده میکند.
- روشن نبودن یک دیدگاه هم میتواند منجر به زیادهگویی شود. البته این با فقر دانش متفاوت است.
- فراموش کردن هدف گفتوگو هم عامل دیگر است.
این امر در جلسات رسمی که رئیس نمیتواند بهخوبی جلسه را اداره کند و موجب به حاشیه رفتن جلسه میشود، بیشتر مشهود است.
بنابراین برای ایجاز در سخن باید:
- آرامش خود را حفظ کرد.
- دربارهٔ چیزی سخن گفت که نسبت به آن دانش کافی داریم.
- پیش از بر زبان آوردن فکر، آن را بهطور ذهنی وارسی کرده و از ابراز وجود و طرح دیدگاههای خود دچار هراس نشویم.
- در تمام لحظههای ارتباط، هدف گفتوگو را مدنظر قرار دهیم.
گردآوری شده توسط لیلا علی قلی زاده