لیلا علی قلی زاده

جزء از کل نوشته‌ی استیو تولتز

تفاوت در ترجمه‌های مختلف یک اثر

📚جزء از کل اثر استیو تولتز

به پیشنهاد دوست هم‌نویسم می‌رویم سراغ باهم‌خوانی کتاب فوق👆

طاقچه در دسترس‌ترین کتابخانه‌.
چند ترجمه‌ی مختلف از کتاب موجود است.
کدام یک را انتخاب کنیم؟

ابتدا می‌روم سراغ معصومه محمودی.
به نظرم می‌رسد که ترجمه چندان روان نیست. می‌روم سراغ ترجمه‌های دیگر.
مترجمین دیگر پیمان خاکسار و شیرین یزدانی هستند.
تفاوت‌هایی در ترجمه‌ها وجود دارد که معنا را تغییر می‌دهد. انتخاب مترجم برایم دشوار می‌شود.

✍در اینجا برخی تفاوت‌ها را با آوردن چند نمونه ذکر می‌کنم.

شیرین یزدانی:
وقتی چشم روی هم می‌گذارم چهره‌ی تهدیدآمیز زنی را می‌بینم که تمام عمر همچون شبحی به من خیره شده است.

معصومه محمودی:
وقتی چشمانم را می‌بندم، چهره‌ای وحشتناک را می‌بینم که تمام عمرم در شکار من بوده است.

پیمان خاکسار:
به محض اینکه چشم روی هم می‌گذارم، چهره‌ی تهدید آمیز کسی که تمام عمر مثل شبح دنبالم کرده، در برابرم ظاهر می‌شود.

بیایید این پاراگراف را با سه ترجمه بررسی کنیم. شیرین یزدانی از کجا پی‌برده که آن چهره‌ای تهدیدآمیز به یک زن تعلق داشته؟ اگر در متن اصلی با ضمیر مونث به آن اشاره شده، چرا دو مترجم دیگر آن را نادیده گرفته‌اند؟
یا معصومه محمودی چرا به آن چهره نقش یک شکارچی را داده است؟
این چهره متعلق به چه کسی بوده است؟ با کدام ترجمه ترغیب می‌شویم که پی آن چهره را بگیریم؟

✍و یک نمونه‌ی دیگر

شیرین یزدانی:
افرادی که اینجا بودند، همگی بخت شوم و بدی داشتند‌ و ظاهرشان از ریخت افتاده بود. من هم همینطور بودم. صورتم مثل انگور چروکیده بود و بدنم مثل تنه‌ی تاک.

معصومه محمودی:
همه‌ی آدم‌های این‌جا در مسیر بدی قدم گذاشته‌ بودند و بدشانسی که مثل کنه بهشان چسبیده بود، باعث بد بختی قیافه‌شان شده بود. مال من هم همینطور. قیافه ام به مانند انگور خشکیده‌ای بود و تنم درست مثل تنه‌ی آن.

پیمان خاکسار:
همه‌ی آدم‌های این‌جا اوضاع‌شان خراب است و بدبختی‌هایی که مثل چسب بهشان چسبیده، بدنشان را از ریخت انداخته. این بلا سر خودم هم آمده بود.
صورتم کشمش بود و تنم شراب.

در ترجمه‌ی پیمان خاکسار چطور بدن را به شراب تشبیه کرده است؟
تشبیه بدن به تنه‌ی تاک نشان دهنده‌ی لاغر بودن است، ولی تشبیه به شراب چطور ممکن است؟

این تفاوت‌ها فقط در مقایسه‌ی چند صفحه‌ای ابتدایی بوده، شاید برای انتخاب بهتر مجبور شوم، صفحات بیشتری را مقایسه کنم. اگر مهارت و تسلطم به زبان انگلیسی به اندازه‌ای بود که بتوانم خودم بدون نیاز به فرهنگ اصطلاحات و لغات، رمانی چند صد صفحه‌ای را بخوانم، می‌رفتم سراغ متن اصلی. با یک گوگل ساده متوجه شدم که پیمان خاکسار به متن اصلی وفادارتر بوده و شیرین‌یزدانی ترجمه‌ی روان‌تری دارد، ولی چیز زیادی درباره‌ی معصومه‌ی محمودی متوجه نشدم، ولی آیا وفادار بودن به متن کافی است. ما نیاز داریم سراغ ترجمه‌هایی برویم که علاوه بر ترجمه‌ی داستان، دایره‌ی لغتمان را هم افزایش دهد. مترجمینی که به زبان فارسی تسلط کافی دارند و با چم و خم‌های آن آشنا هستند، اغلب ترجمه‌ی دلچسب‌تری ارائه می‌دهند.

امروز هم بخش دوم را با هم می‌خوانیم و در صورت مغایرت فاحش میان ترجمه‌های مختلف، تکه‌های متفاوت را اینجا می‌گذارم.

ادامه دارد…

 

#یادداشت_روز
#کتابنقد
@leila_aligholizade

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.