لیلا علی قلی زاده

نمایشگاه نقاشی

وقتی تازه وارد آموزشگاه هنری سرویاسین شده بودم مدتی بود که هنرجویان قدیمی‌تر تلاش می‌کردند که خودشان را به نمایشگاه گروهی برسانند. کارشان ستودنی بود، دوست داشتم همپای آن‌ها در نمایشگاه شرکت کنم، ولی من هنوز در ابتدای کار بودم. برای شرکت در کلاس‌هایی با آن هزینه‌ی گزاف باید هر روز هفته کار می‌کردم. دیگر کمتر وقت می‌کردم که تابلوهای بیشتری بکشم. یادم است که آن روزها حقوق من دویست و بیست هزارتومان بود و شهریه‌ی چهار جلسه کلاسم صد و هشتاد هزارتومان. آموختن نقاشی بهایی سنگین داشت. باقی‌مانده‌ی حقوقم هم برای خرید لوازم نقاشی صرف می‌شد. هیچ وقت به نمایشگاه نرسیدم. تنها یک‌بار به عنوان مسئول تدارکات نمایشگاه در کارهای پشت صحنه حضور داشتم و تابلویی را از یکی از دوستان هنرمندم خریدم. حالا که این متن را می‌نویسم آن تابلو روی دیوار روبروی خانه‌مان نصب شده است. هیچ کدام از قوم و خویش از این تابلوی سورئال خوششان نیامده بود و بی‌قوارگی اندام‌ها را به نابلدی نقاش نسبت داده بودند، ولی این تابلو مرا یاد رویایی می‌انداخت که پدر همیشه در سر داشت و هیچ وقت به آن جامه‌ی عمل نپوشانید.

آبان سال ۱۴۰۳ بود که تصمیم گرفتم تکنیک پاستل را بیاموزم. فکر کرده بودم کاری ساده است. کتابی تهیه کردم. از روی کتاب همه چیز به ظاهر ساده می‌آمد، ولی پاستل گران‌قیمت بود. حتی گران‌تر از مدادرنگی. نمی‌توانستم چنین ریسکی کنم و بدون آموزش کافی پاستل تهیه کنم. برای کار در آموزشگاه‌های هنری هم به مدرکی معتبر نیاز داشتم. برای همین تصمیم گرفتم بروم سراغ یادگیری پاستل و گرفتن مدرک پاستل.

مدیر آموزشگاه به من گفت که برای گرفتن مدرک پاستل باید پنج تابلو کار کنم، کتابی را بخوانم و بعد از اتمام تابلوها برای آزمون تئوری اقدام کنم. اگر در آزمون تئوری قبول شدم، وارد مرحله‌ی آزمون عملی می‌شوم.

روی تابلوی دوم کار می‌کردم که استاد از نمایشگاهی حرف زد که قرار بود اردیبهشت برگزار شود و هرگز برگزار نشد. حالا تابلوی پنجم در حال اتمام است و استاد دوباره از نمایشگاهی حرف می‌زند که قرار است شهریور برگزار شود و من برای این نمایشگاه چهار تابلو آماده کرده‌ام. می‌دانم محال است تابلوی آخر به این نمایشگاه برسد، ولی از دیروز مصمم شده‌ام که تابلوی آخر را به نمایشگاه برسانم. استاد از کارم راضی است. چهره‌ها دیگر کامل شکل گرفته‌اند و باید روی جزئیات‌شان کار کنم. اگر هر روز روی یکی از چهره‌ها کار کنم، بعد از ده روز همه شکل می‌گیرند و اگر اشکالی در کار نباشد، این یکی هم راهی نمایشگاه شهریور می‌شود.

 

لیلا علی قلی زاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.