لیلا علی قلی زاده

خفته در کتابخانه

تمرین کلمه‌بازی

نغز، مغبون، صله، می‌غنود، دلاویز

کتابی از بالاترین قفسه روی سر مرد خفته در میان کتاب‌ها افتاد. فریاد «آخ سَرم» در کتابخانه پیچید.

کتابخانه خالی بود و انعکاس صدایش از میان تک‌تک صفحات کتاب‌ها بازگشت. کتاب‌ها یکصدا فریاد زدند: «آخ سَرم. آخ سَرم.»

مرد با چهره‌ای مغبون به کتاب‌ها خیره شد و گفت: «تمام عمرم را به این امید اینجا سپری کردم که شاید، کمی از عطر دلاویز سخنان گوهربارتان مست شوم و شما هیچ‌گاه در حقم هیچ صله‌ای نداشتید و حالا جواب این همه عشق و سرمستی را با سنگ می‌دهید.»

صدایی از میان کتاب لیلی و مجنون برخاست: «اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا ظرف مرا بشکست لیلی.»

مرد این سخن را نغز دانست و گفت: «شاید این یک نشانه باشد. کدام کتاب بر سرم افتاد؟»

زمینی که روی آن غنوده بود، پر بود از کتاب‌. برخی باز و برخی بسته. در میان کتاب‌ها پویید و عناوینشان را خواند و سعی کرد به خاطر بیاورد که کدامش برایش ناآشناست و هیچ کدام برایش آشنا نبود. تلاشش بی‌سرانجام بود و معلومش نشد که کدام کتاب روی سرش افتاده است. پس فریاد زد: «کتاب‌ها. ای کتاب‌های نازنین. دوباره بر من احسانی کنید و نشانه‌ایی دیگر برایم بفرستید. شاید با خواندن این نشانه، من گوهری از دریای معرفت شما صید کنم.»

این‌بار، بارانی از کتاب از بالاترین قفسه‌ها بر رویش باریدن گرفت و مرد زیر کوهی از کتاب نهان شد.

دیگر حتی فرصت فریاد زدن هم نداشت. تنها اصواتی بی‌رمق و نامفهوم از میان کوه کتاب‌ها شنیده می‌شد.

اسرارنامه‌ی عطار به صدا درآمد: «مگو هرگز به پیش ابلهان راز    مده هرگز جواب احمقان باز»

لیلی و مجنون گفت: «اگر بر دیده‌ی مجنون نشینی به جز خوبی لیلی نبینی.»

کتابی که بار اول روی سر مرد افتاده بود و حالا آن زیر مدفون شده بود با هر زحمتی بود، صدایش را به گوش دو شاعر رساند: «آخه نظامی‌جان، این آدم لیلی یا مجنون؟ کی با چرت‌زدن میون کتاب‌ها چیزی می‌شه؟»

و اسرارنامه دوباره همان بیت شعر اول را تکرار کرد: «مگو هرگز به پیش ابلهان راز

مده هرگز جواب احمقان باز»

نبردی با سلاح واژه میان کتاب‌ها آغاز شد.

مرد گفت‌وگویشان را شنید، ولیکن متوجه نشد که کتاب اسرارنامه او را احمق می‌داند یا دو کتاب دیگر را.

شاید هم با او مزاح می‌کردند. کار هر روزشان بود.

پس همان زیر بماند و کمی دیگر بخفت تا شاید صبح روز بعد از معرفت روانداز کتاب‌ها چیزی عایدش شود.

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.