از دیروز نسبت به این شیوهی نوشتن دچار تردید شده بودم. فکر کردم دیگر تمایلی به نوشتن یادداشتهای روزانه ندارم. کارهای مهمتری باید انجام میدادم. صبح بالاخره برنامهی هفته را نوشتم. بدون نوشتن وظایف و کارهایی که باید انجام دهم. نوشتم که میخواهم در این هفته به چه چیزهایی دست پیدا کنم. دیگر برای کانال همیاران مقاله نمینویسم. ویراستها منصفانه نبود. نوشتن مقاله در تلگرام، ارزش آن را کم میکند. فکر کردم به نوشتن مقالههای آموزشی در مسئلهی نوشتن علاقهمند هستم و برای این کار باید مستمر در زمینهی نوشتن مطالعه کنم. پرونده کتابهای ماورایی را با وجود علاقهای که به ابن حوزه داشتم، بستم، چون در این برحه هیچ کمکی به من نمیکند. باید شکرگزاری را جدی بگیرم.
حافظ خواندم. به سراغ کتابخانهی بابل رفتم. نیه توچکا را میخواهم برای بار دوم بخوانم. برای نوشتن داستانم نیاز دارم که آن را دوباره خوانی کنم.
در کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود، روشهای تنفسی را یادگرفتم که ذهنم را شفافتر کرد.
متوجه شدم که هرجا فکر انسان برود، انرژی هم همانجا میرود. باید مدام روی ذهنم کار کنم. باید افکار و هیجانات منفی را با نوشتن تخلیه کنم که انرژیم را تضعیف نکنند.
امروز دوباره اینجا نوشتم. نوشتن روزانه یادداشتها ذهن را منسجم میکند.