لیلا علی قلی زاده

اندر آداب میهمانی ندادن

اگر خانواده‌ای دارید که اهل رفت و آمد هستند و میهمانی رفتن را دوست دارند و شما به خاطر مشغله کاریتان نمی‌تواند دائم میهمانی بدهید، نگران نباشید کافی است با من همراه باشید تا به شما بگویم که چه کار باید بکنید.

در گذشته که همه مردم ساده‌زیست بودند، میهمانی دادن خیلی عالی بود؛ اما در دوره‌ای که تجملات کمر مردان خانه را خم کرده است، میهمانی دادن کار شاقی است.

شما هرچقدر هم که بدوید خانه‌تان چیزهایی کم دارد. خانه قوم و خویشتان همیشه قشنگ‌تر است. با مقایسه خانه خودتان با خانه قوم و خویشتان احساس حقارت می‌کنید و دوست ندارید میهمانی بدهید.

تا زمانی که میهمان برایمان نیامده

همه چیز خوب و خوش و خرم است. مبلمان شکسته و زوارش در رفته؛ اما اهمیتی ندارد. ما انسان‌های قانعی هستیم و ساده زیستی را پیشه کرده‌ایم.

دیوارهای رنگ و رو رفته‌ی خانه که برای کاهش هزینه‌ها به جای رنگ خوردن با مواد شوینده سابیده شده‌اند، اصلن اذیت کننده نیست، کمی نمای روبروی شما را خراب می‌کند که اهمیتی ندارد. خیال‌پردازی کنید که منظره روبرویتان جنگل، دریا یا کوهستان است.

کابینتان‌های خانه‌تان آب زیاد خورده و باد کرده‌اند و مدام صدا می‌دهند؛ آن‌ها هم اهمیتی ندارند.

پرده را بچه از بس کشیده پاره شده است، آن هم مهم نیست. شما که نمی‌خواهید خلاقیت بچه را کور کنید.

فرش خانه به خاطر بچه‌ای که دوست ندارد روی زیر انداز بنشیند و همیشه کمی آن‌طرف تر می‌نشیند، پر از چرک و چول شده است و شما به خاطر بحران آب قصد شستنش را ندارید، آن هم اذیت کننده نیست.

همیشه پای یک میهمان در میان است

اما خدایی نکرده اگر قرار باشد یک میهمان بیاید آن وقت روحیه خودتان را می‌بازید. دیگر همه این موارد بی‌اهمیت برایتان مهم می‌شود و مدام مته به خشاش می‌گذارید و دوست دارید همه چیز را عوض کنید. دیگر نگران جیب همسرتان نیست. بحران آب هم به جهنم. مگر شما باید نگران این‌چیزها باشید. یک شبه می‌خواهید کابینت خانه را عوض کنید، مبلمان و رنگ دیوارها و همه چیز را نونوار کنید و چون همسرتان از پس تمام این‌ها برنمی‌آید، قهر می‌کنید و به خانه پدرتان می‌روید و بعد از رفتار زشتتان پشیمان می‌شوید و تصمیم می‌گیرید به جای اینکه پدرتان را در زحمت بیندازید که اخلاق بد شما را تحمل کند، راه چاره‌ای بیندیشید تا از میهمانی دادن خلاص شوید.

راه‌هایی برای میهمانی ندادن

طبقه آخر ساختمانی که آسانسور ندارد، را بخرید.

اگر خیلی به خودتان اهمیت می‌دهید، طبقه آخر ساختمانی که آسانسور دارد را بخرید؛ اما روز میهمانی برق آسانسور را قطع کنید. فقط باید حواستان باشد که از شش طبقه بیشتر باشد. چون میهمان‌ها که زحمت کشیده‌اند و تا آنجا آمده‌اند، بدون آسانسور هم چند طبقه را بالا می‌آیند.

همیشه هرجا می‌نشینید بگویید آب نداریم و دائم آب ساختمان قطع است و برای همین نمی‌توانید میهمانی بدهید.

هرچند وقت یک‌بار سر کیسه را شل کنید و  بساط جوجه و کباب را به خانه دیگران بکشانید و مثلن اینطوری نشان بدهید که برای خرجش نیست که از زیر میهمانی در می‌روید. هرچند که هنوز لقمه از گلویشان پایین نرفته می‌گویند این مهیمانی نشد و باید یک‌بار خانه خودت بیاییم.

حتی اگر تمکن مالی هم دارید خانه کوچکتان را عوض نکنید و روز میهمانی کولر را از کار بیندازید تا از آمدن به خانه شما پشیمان شوند.

غذایی را درست کنید که مطمئن هستید میهمان‌تان دوست ندارد و اصرار کنید که زیادتر بخورد.

چند میهمان که سایه هم را با تیر می‌زنند با هم دعوت کنید که به هیچ کدامشان خوش نگذرد حالا خودتان کمی اذیت شدید مهم نیست. وقتی حواس میهمان‌ها به هم باشد دیگر خانه شما را رصد نمی‌کنند که از وسایل کهنه شما ایراد بگیرند.

مادر خودتان را با مادر همسرتان با هم دعوت کنید. نزاع پیش آمده باعث می‌شود زودتر میهمانی را ترک کنند.

همیشه هرجا نشستید بگویید از دعوت بدتان می‌آید؛ اما میهمان حبیب خداست. هر وقت آمدند، قدمشان روی چشم. هر وقت کسی خواست سرزده به خانه‌تان بیاید عذرخواهی کنید که در خانه نیستید و اگر این هم جواب نداد و خواست روز بعد بیاید، صبح روز بعد زنگ بزنید که لوله آبمان ترکیده است و میهمانی را کنسل کنید. حالا هر دفعه لوله آب را بهانه نکنید خودتان هم کمی خلاقیت به خرج بدهید و یک بهانه دیگر بیاورید.

و آخرین راه حل که خیلی کثیف است و امیدوارم کارتان به چنین خباثتی نکشد این است که

سگ همسایه را قرض بگیرید. قرص خواب به او بدهید که کل خانه‌تان را کثیف نکند؛ اما همین حضورش برای اقوامی که سگ دوست ندارند، بهترین راهکار است.

خلاصه که برای رسیدن به خدا راههای زیادی است و با همین فرمان برای میهمانی ندادن هم راه‌های زیادی است. دیگر پرو نشوید و بروید بقیه را خودتان پیدا کنید. والا نویسنده نشده‌ام که مدام راهکار به شما بدهم. خودتان هم شکر خدا مغز دارید و می‌توانید از آن استفاده کنید.

با وجود تمام این تفاسیر اگر کسی هنوز هم اصرار داشت که به خانه شما بیاید، دیگر نمی‌دانم چه بگویم. من که عمرن با این همه میهمان‌نوازی بخواهم پایم را به خانه کسی بگذارم.

و توصیه آخر: این مطلب را زیاد جدی نگیرید. میهمانی دادن و میهمانی رفتن خوب است. آقاجان من که عاشق میهمانی رفتن است. هرچند که میهمانی دادن را دوست ندارند و انگار عمر انسان فقط در میهمانی رفتن است که طولانی می‌شود.

 

 

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

  1. منو یاد پاره شدن پرده آشپزخونمون انداختی😂 الان چه کنمممم؟
    وای فرشها رو که نگو، همچنین مبل‌ها😆
    گاهی وقتها انقدر تمیزنشدنها بهم فشار میاره که دلم میخواد همه‌چی رو رد کنم بره.
    فقط یکی دوبار مهمون رودربایستی‌دار داشتم؛ خاله‌م و یکی از دوستامون. دیگه مهمونی ندادم😁 ما صله‌رحممون صفرهههههه.
    خانواده خودم و همسرمم که در جریان اوضاعن، راحتیم تو شلوغی و آشفتگی خونه.

    1. والا برای منم اگه این چندتا شاگردم نیان تقریبن صفره وقتی براشون غذا درست میکنم مامانم میگه چرا خودت رو اذیت میکنی میگم اذیت نمیشم انگار مهمون اومده باشه برام از اونا پذیرایی می‌کنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.