افراد زیادی فقر را به معنویت ربط می دهند و معتقدند که فقر از پرهیزگاری است؛ اما با رجوع به کتابهای دینی، متوجه میشویم که علماء ما را به دستگیری از فقرا تشویق میکنند نه ملحق شدن به آنها. باید راجع به حقیتی با شما حرف بزنم. تا زمانی که خودتان را شایسته ثروت ندانید، اگر هم پولی بدست بیاورید آن را به راحتی از دست میدهید. چون ضمیرناخوداگاه شما پول را نمیپذیرد. برای تغییر باورها باید به گذشتهها رجوع کرد. در گذشته زمامداران برای کنترل توده مردم و انباشت ثروت برای خودشان، مردم را به پذیرش فقر تشویق میکردند.آنها مردم را مجاب میکردند که تقدیر الهی فقر را برای مردم میخواهد و آنها باید به این تقدیر گردن نهند. این باورهای ساختگی باعث میشد که مردم از ترس به نفع قبیله و گروه عمل کنند و رفتاری برخلاف جامعه نداشته باشند. در جامعهای که اکثریت جامه در فقر مطلق سپری میکردند، اهمیت دادن به ثروت گناهی نابخشودنی به حساب میآمد و این گناه مستوجب عذاب در آخرت است. بنابراین با این گذشته، تعجبی ندارد که خیلی از افراد نسبت به ثروت چنین باوری داشته باشند.
البته این مسئله تنها به گذشته ربطی ندارد، امروزه هم رسانهها با پخش برنامهها و اخباری نسبت به ثروتهایی که از راههای خلاف عرف و جامعه به دشت آمده است، به طور غیر مستقیم این پیام را به ما القا میکنند که ثروتمند شد از راه قانونی غیر ممکن است و تمامی ثروتمندان خلاف کار هستند. همچنین با پخش برنامههایی از خانواده افراد ثروتمند که بواسطه مهمانیها و خوش گذرانیها در دام اعتیاد و الکل گرفتار شده اند، این پیام را میرساند که افراد ثروتمند ناشاد هستند، اعتیاد دارند و خودکشی میکنند و برای این ادعا مدارک زیادی هم دارند؛ اما این مشکل مختص ثروتمندان نیست و افراد فقیر هم به این مشکلها گرفتار می شوند و چه بسا که بیشتر از افراد ثروتمند باشند؛ اما به گوش ما نمیرسد چرا که اهمیتی ندارد. در واقع هیچ کسی به سرنوشت افراد فقیر علاقه ندارد؛ اما مرتب اخبار مربوط به ثروتمندان دنبال میشود. بنابراین بدیهی است که با این پیش زمینه این تصور برای ما پیش آید که ثروت چیز خوبی نیست.
برای ثروتمند بودن، باید بتوانید نسبت به ثروتمندان دیگر احساسی خوب و مثبت داشته باشید. اعتقاد ریشهدار به بد بودن ثروتمندان باعث میشود که همیشه در فقر بمانید.
این مسئله در برخی به قدری نهادینه شده است که به راحتی تغییر نمیکند و نیازمند تمرینهای مداوم و مراقبههای فراوان است.
برای مثال این مسئله در وجود من چنان نهادینه شده بود، که وقتی پولی را بدست میآوردم با اینکه برای کسب آن زحمت فراوانی کشیده بودم؛ اما احساس شرم میکردم از اینکه من ثروتمند شدهام و اطرافیانم در فقر و نداری بسر میبرند؛ بنابراین سبک زندگیام هیچ گونه تغییری نمیکرد و همچنان مثل سابق به زندگی ادامه میدادم و پول را برای چیزهای بیارزشی مصرف میکردم که به کارم نمیآمد. این باور عمیق و ریشه دار بود. هر بار که روی باورم کار میکردم پول وارد زندگیام میشد؛ اما به محض رها کردنش دوباره به نقطه اول باز میگشتم. متأسفانه برای این باور غلط شکستهای مالی سنگینی را متحمل شدم تا متوجه شدم که تغییر باورها یک شبه امکان پذیر نیست و بایستی همانطوری که طی سالهای طولانی در ما نهادینه شده است باید، به صورت مداوم روی باورهایمان کار کنیم تا آنها تغییر کنند.
2 پاسخ
اندیشه درست درباره ثروت نیاز به فرهنگسازی و صبوری دارد. همونطور که گفتی احساس گناه در ثروتمند شدن بزرگترین مانع اینمسیره.
بله واقعا صبر و مداوت روی جایگزینی افکار درست خیلی مهمه