مشکلی که نقاشان پرتره و نویسندگان تازهکار در شخصیت پردازی دارند.
برای اینکه طراحی پرتره از سوژه مورد نظرمان واقعی باشد و علاوه بر ظاهر، نماینگر خصوصیات باطنی سوژه هم باشد، باید سوژه خود را کامل بشناسیم. اگر هنرمند سوژه خود را نشناسد پرتره او زنده به نظر نمیرسد و روحی نخواهد داشت.
این شناخت سوژه نه تنها برای نقاشان و مجسمهسازان ضروری است بلکه برای نویسندگان رمان هم ضروری است. نویسنده باید با طرح سؤالهای گوناگون، سوژه خودش را کاملاً درک کند.
سالها پیش استاد نقاشیام از من خواست در حین کشیدن چهره طرف مقابلم مدام از او سؤال بپرسم و بعد سعی کنم که با شناخت او را به تصویر بکشم. آن روز به دلیل کمروییام به چند سؤال پیش پاافتاده اکتفا کردم و تصویری کشیدم که هیچ شباهتی به سوژه نداشت و بیشتر شخصیت مرا در طراحی منعکس میکرد.
امروز که به سراغ مجسمهساز و پرتره پرداز معروف ژان آنتوان اودن رفتم، تازه به اهمیت شناخت سوژه برای طراحی پرتره پیبردم.
ژان آنتوان اودن یکی از مشهورترین مجسمهسازان و پرتره پردازان تاریخ فرانسه به شمار میآید. او در سال ۱۷۴۱ دیده به این جهان گشود.
مجسمهسازی را از سن نه سالگی آغاز کرد و سالها تحت تعلیم آکادمی رویال فرانسه بود. او در سال ۱۷۶۱ برنده جایزه رم شد. او در مجسمهسازی از سبک روکوکو تقلید میکرد.
او در کارنامه هنری خود دو اثر بسیار ویژه دارد که هم اکنون در موزه لوور نگهداری میشوند. مجسمه مرمری سنت برونو و آناتومی یک مرد که هر دو را در سال ۱۷۶۷ ساخته است.
وضعیت نامناسب مجسمه سازی در ایران
چند وقت پیش در یکی از میادین شهر کرج مجسمه مادری را دیدم که کودکش را به آغوش کشیده بود. چیز عجیبی در مجسمه وجود داشت که نتوانستم نگاهم را از او بردارم. بعد از چند دقیقه تامل فهمیدم هنرمندی که این مجسمه را ساخته است به خاطر شرایط فرهنگی و جو مذهبی ایران چندان به اناتومی بدن یک زن نپرداخته است و خصوصیات یک مادر هم در چهره زن به خوبی هویدا نیست. هرچند که عظمت مادر را با کوچکتر کردن فرزندش به تصویر کشیده است؛ اما در کل مجسمه عجیب به نظر میرسد و حس ناخوشایندی را به مخاطب القا میکند. شاید اگر چادر مادر ظریفتر کار میشد، اثر بهتری را روی مخاطب داشت.
این اثر کار هنرمند بزرگ ایرانی ایرج محمدی است که کارهای خیلی خوبی در کارنامه خود دارد؛ اما من فکر میکنم اگر در ساخت این مجسمه از چهره یک زنی که میشناختند مثل مادرشان قالب میگرفتند به مراتب این اثر قویتر و دلنشینتر میشد.
محمدی:«اکنون ساخت مجسمهها به جوانان سپرده میشود، یکی فرفره میسازد، یکی قرقره میسازد و … در نتیجه شهر مانند مهد کودک شده است و میبینیم که شهر از مجسمههای خوبی مانند فردوسی خالی میشوند.»
مجسمهساران بزرگ سوژه خود را مورد مطالعه قرار میدهند.
اودن برای ساخت پیکره یک شخصیت برجسته، مدتها سوژه خودش را دنبال میکرد و ابعاد شخصیتی او را مورد مطالعه قرار میداد تا در نهایت بتواند ویژگیهای شخصیتی او را در مجسمه نشان دهد.
او تندیس اشخاص مهمی از جمله ولتر، جورج واشینگتن، بنجامین فرانکلین و توماس جفرسون را ساخته است و شهرت فراوانی از ساخت این مجسمهها کسب کرده است.
داستان ساخت مجسمه جورج واشنگتن
زمانی که قرار شد مجسمه جورج واشینگتن را بسازد، چند نفر نیمه شب به خانه او آمدند و او و سه دستیارش را از رختخواب بیرون کشیدند و از پاریس به آمریکا بردند. در آمریکا طرح اولیه جورج واشنگتن را کشید و سه هفته تمام در بیشتر رویدادهای اجتماعی از جمله عروسی خواهر زاده و برادرزاده جورج واشینگتن حضور داشت و رفتارهای او را در تمام این رویدادها بررسی کرد و بعد از سه هفته به پاریس برگشت و قالب اولیه را از گل ساخت و بعد قالب نهایی را از تهیه کرد و برای جورج واشنگتن فرستاد. قالب نهایی را معمولاً از مرمر، گچ و برنز تهیه میکرد.
او برای ساخت مجسمه ولتر (فیلسوف فرانسوی)و ژان ژاک روسو هم مدتها درباره آنها مطالعه میکرد. با شنیدن خبر مرگ ژان ژاک روسو (فیسوف، نویسنده و آهنگساز )سریعاً به خانهاش رفت و قالبی از جنازه او تهیه کرد و بعد از مطالعه فراوان آن را پیاده سازی کرد.
هوشمندی و شوخ طبعی ولتر در کار اودن به خوبی مشهود است و این ویژگی بارز هنرمندی است که علاوه بر ظاهر به شخصیت سوژه خود نیز اهمیت میدهد.
شناخت دقیق سوژه به هنرمند کمک میکند که اثری زنده و ماندگار به یادگار بگذارد.
اودن علاوه بر مجسمه مشهور نشسته در کمدی فرانسوی چهار نیمتنه دیگر هم از ولتر این فیلسوف بزرگ فرانسوی تهیه کرده بود.
اودن سرانجام در سال ۱۸۲۸ در حالی این جهان را ترک کرد که آثار زیادی از خود به جا گذاشته بود.
نوشته لیلا علی قلی زاده
یک پاسخ
گاهی فراموش میکنیم که هنر ابعاد گستردهیی داره.
در شخصیت پردازی رمان هم میگویند باید سئوالهای زیادی دربارۀ هر شخصیت نوشت، و بعد اجازه بدیم که خود شخصیت اون سئوالهارو پاسخ بده. اینگونه شخصیتی قوی و چند بعدی خلق میشه. شخصیتی که از قالب تیپیک بودن خارج میشه و روح زندگی در اون دمیده میشه.
متن گویا و عالی بود. موفق باشید.