چند سال پیش وقتی در آپارتمانی اجارهای در دولتخواه مینشستیم، چند ماه تمام هر شب صدای داد و هوار همسایه های دیوار به دیوارمان در خانهمان پیچیده بود. دیوارها به قدری نازک بود که تمام مکالماتشان را با جزئیات میشنیدم. ظاهراً خانم همسایه ظرفشویی میخواست. خانهشان پر رفت و آمد بود و خانم همسایه از شستن ظرفها به تنگ آمده بود. مرد پول نداشت. علاوه بر آن خانهشان هم کوچک بود و جایی برای ماشین ظرفشویی نبود؛ اما خانم همسایه زیر بار نمیرفت و مرغش یک پا داشت. هر شب تمام اقوام خودش و مرد را جلوی چشم مرد میآورد و میگفت که همه ماشین ظرفشویی دارند و فقط او ماشین ظرف شویی ندارد. چند بار خواستم بروم در خانهشان و بگویم ما هم ماشین ظرفشویی نداریم. نداشتن ماشین ظرفشویی که نباید باعث برهم ریختن زندگیتان شود؛ اما خانم همسایه به قدری تندخو بود که میترسیدم تمام ناراحتیاش از نداشتن ماشین ظرفشویی را سر من خالی کند. یا یک بار به سرم زد به مرد همسایه بگویم که ظرفها را خودش بشوید و این کمدی تراژدی را خاتمه دهد؛ اما از خانم همسایه بازهم ترسیدم به قدری روی مردش تعصب داشت که یک سلام هم زمینهساز فتنهی جدیدی بود. ظاهراً همه همسایهها این مسئله را میدانستند و به روی خودشان نمیآوردند و هر شب با دقت به این مکالمه گوش میدادند و منتظر بودند که ببینند کدام یک بالاخره پیروز میشود. من پیش بینی کرده بودم که بالاخره زن پیروز میشود و به مراد دلش میرسد. همسرم که از عواقب پیروزی او میترسید دعا دعا میکرد که زن کوتاه بیاید و بیخیال آن ماشین ظرف شویی کذایی شود.
پیش بینی من درست از آب در آمد و بعد از سه ماه اعصاب خوردی و جنگ اعصابی که به خانه همسایهها هم کشیده شد، زن پیروز شد و ماشین ظرفشویی خریداری شد. از فردا یکی یکی همسایهها برای عرض تبریک به مناسبت این پیروزی به خانهشان رفتند. ماشین ظرفشویی اما تا زمانی که آنها در آن خانه بودند نصب نشد و گوشه اتاق خواب ماند. ظاهراً آشپزخانه به قدری کوچک بود که ماشین ظرفشویی داخل آن جا نمیشد. بعد از خرید ماشین ظرف شویی هم گوشهای ما دو سال تمام شاهد جر و بحث برای تعویض خانه بود.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
5 پاسخ
زن پر توقعی بوده. فکر کن میرفتی در خونش واییی. فکر کردن به برخورد با همچین آدمی ترس داره روردرو شدن که جای خود داره.
واقعا عزیزم. مرسی که داستانم رو خوندی
عجب داستانی بوده
اونجاش که تو میخواستی بری بگی ما هم ماشین ظرف شویی نداریم
و همه به دقت گوش میکردن ببینن کدوم برنده میشه
خوب صداشون خیلی بلند بود. حتی من یه ویس رفتم ضبط کردم دیدم صدای دعوای اونا هم افتاده تو فایلم
ایبابا …