مروری بر تمرینهای نویسندگی
روز سوم از هفته به سراغ تمرینهای خاک خورده دوره نویسندگی میروم. صفحه اول را باز میکنم. جمله اول توجم را جلب میکند
ارزیابی نابهنگام ایدهها ممنوع ” شاهین کلانتری”
این جمله به من گوشزد میکند که تمرینها و ایدهها را دست کم نگیر. با این اخطار به سراغ تمرین ازدواج واژهها میروم.
ازدواج واژهها
یکی از تمرینهای بسیار عالی برای تقویت ماهیچههای نویسندگی، تمرین ازدواج واژههاست. گاهی هیچ ایدهای به ذهن فردی که به نویسندگی علاقه دارد، نمیرسد. در این مواقع بهترین تمرین ازدواج واژههاست. برای انجام این تمرین لازم است که یک واژه ثابت را انتخاب کنید و بعد بدون توجه به معنی و کیفیت ترکیبها، سعی کنید که تند و تند، ترکیبهایی با ازدواج واژه ثابت خود با سایر واژهها بسازید. کمیت در این تمرین حرف اول را میزند.
میتوانید در مدت مشخصی مثلاً ده دقیقه این تمرین را بدون گذاشتن قلم روی زمین انجام دهید. شاید به نظر ترکیبهایی که میسازید، بی معنی باشند؛ اما به آن اهمیت ندهید. از دقایق پنجم به بعد، قلمتان در آسمان خیالتان به پرواز در میآید و ترکیبات زیباتری را مینویسید.
بعد از پایان ده دقیقه به ترکیباتی که ساختهاید، یک بار نگاه کنید و ترکیباتی که به نظرتان زیبا شده را بردارید و سعی کنید از آنها در جملات استفاده کنید.
برای مثال با واژه ثابت گل یا آسمان یا هر واژهای که دوست دارید، این تمرین را انجام دهید.
یک متن با کلمه ثابت آسمان
آسمان خیال بخشنده نبود. ابرهای بی بخاری، گنبد آسمان داستان را تیره و تار کرده بود. آسمان بخیل، حتی در خیال هم خیال باریدن نداشت. چطور میتوانست، داستان را در دل کویری خشک و بی آب و علف پیش ببرد.
به انتظار شب نشسته بود. آسمان کویر در شبهای سرد کویر، آسمانی پرستاره بود. آسمان پر نور، جاده داستان را چراغانی میکرد. فقط اگر گرمای کویر را تاب میآورد. آسمان بخشنده را میدید.
بعد از آن روز پر دلهره، بعد از آن گرمای سوزان، بعد از آن ناامیدی بزرگ، آسمان شب را دید. ستارهها مسیرش را روشن کردند. با ستارهها همراه شد تا به دشتی سبز رسید. به آسمان دشت که سخاوت را تمام کرده بود و بی منت بر دشت میبارید با تمام وجود سلام کرد.
گفت و گو حول یک موضوع ثابت
در باغ اپیکور قدم میزدم که به کوچه باغ شانزلیزه رسیدم. در کوچه باغ شانزلیزه آناتول فرانس را دیدم که پشت دیواری ایستاده بود و به سخنان برخی از ارواح درباره چیستی روح گوش فرا میداد. یکی از ارواح درباره روح پرسید و ارواح دیگر که برخی از فلاسفه مشهور هم در میانشان بودند به این سوال از منظر خودشان جواب میدادند. من هم مثل آناتول فرانس ایستادم و به حرفهایشان گوش دادم. هرچند که از دست افلاطون عصبانی شده بودم چون زن را موجودی پست به حساب آورده بود که فاقد روح منطقی بود؛ اما پیش خودم فکر کردم که این گفت و گو میتواند شیوهای خاص برای نوشتن باشد. بعد بیآنکه مزاحم آناتول فرانس بشوم از همان راهی که آمده بودم برگشتم و مشغول نوشتن این مطلب شدم.
چگونه از گفت و گو بهره بگیریم؟
شما میتوانید شخصیتهای زیادی داشته باشید یا تنها دو شخصیت. یک موضوع ثابت داشته باشید و اجازه بدهید که هریک از شخصیتها عقیده خود را بیان کند. مغایر بودن عقیدهها باعث میشود که بحث و گفت و گو شکل بگیرد. شخصیتها نباید با هم هم عثده باشند. در صورتی که عقاید یکسانی داشته باشند هیچ گفت و گویی شکل نمیگید و شما به بن بست میخورید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
6 پاسخ
این تمرین عالیه لیلا جان و تو عالی توضیحش دادی. نقاشیت خیلی قشنگ و آرامشبخشه بانوی هنرمند.
ممنون که همیشه با مهر و نگاه خوبت من رو دلگرم میکنی
وای یادش بخیر لیلا. عجب خاطراتی رو زنده کردی. من چه چیزایی نوشته بودم… جوش سیستماتیک، پای دندانه دار😂.
چه خوب شد از تمرینای دوره ی نویسندگی حرف زدی. راستی تو کدوم دوره بودی؟ من شهریور ۹۹ وارد دوره نویسندگی خلاق شدم. یادش بخیر. انگار همین دیروز بود و چقدر قلم من خشک شده بود.
خلاقیت در تو فوران میزنه. من قلمم خشک بود. افتضاح اصلا نمیشه گفت چی بودم. من به دوره آبان ۹۹ تعلق داشتم
این تنها تعدد زوجینی هست که نتایج درخشانی داره ( ایموجی چشمک)
آفرین لیلون
کار خوبی کردی ، همین تمرینا ورزیده ترمون میکنه
واقعا هم همینطوره