ترحم فضیلت است؟
تنها در سایه ترحم آدمی مقام آدمیت را دارا میشود. آناتول فرانس
باغ اپیکور را که میخوانم با اندیشههای آناتول فرانس آشنا میشوم.
به این جمله «تنها در سایه ترحم آدمی مقام آدمیت را دارا میشود.» که میرسم، تأمل میکنم. ترحم خوب است یا بد است؟ ترحم کردن بر انسانهای بینوا و پایین دست فضیلت است؟ آیا این ترحم باعث نمیشود که آنها بیش از پیش در رنج خود باقی بمانند؟
تمام ادیان ترحم را فعلی ارزشمند دانستهاند. در کتابها امده است که از خصوصیات پیامبران رحم و شفقت آنها بر دیگران بود.
ترحم از دیدگاه نیچه
یاد جستاری از نیچه میافتم. نیچه در این جستار میگوید:
ترحم در تضاد با تحریکهای قدرت بخشی است که نیروی احساس زندگی را میافزاید، یعنی افسردگی میآورد. با هر ترحم هدر رفتن نیروهایی فزونی و شدت میگیرد که به خودی خود سبب رنج در زندگی خواهند شد. رنج با ترحم به دیگران سرایت میکند و ممکن است سبب به هدر رفتن کل زندگی و نیروی لازم برای آن شود و هیچ رابطهای با میزان علیت ندارد. ترحم هرآنچه را که برای نابودی آماده باشد، در مینوردد و به دفاع از محرومان از ارث و محکومان به زندگی برمیخیزد. گروهی پرشمار از ناتوانان به شیوههای گوناگون وجود دارد که این حس آنان را به زندگی دل بسته میکند و سیمایی تیره و تار و مشکوک به زندگی میدهد. ترحم مضربی از فقر و حفاظی برای تمام فلاکتها و ابزاری برای فزونی فساد است، یعنی، ترحم فرد را به نیستی میکشاند. و به جای آن جهان آخرت یا زندگی حقیقی یا نیروانا، رستگاری و نیکبختی جاوید را مطرح میسازد.
همچنین شوپنهاور هم درباره ترحم گفته است:
ترحم زندگی را نفی میکند و شایستهی نفی بیشتر میسازد.
تمامی ادیان به زندگی دیگری ورای این زندگی اعتقاد دارند؛ اما افرادی که به جهان باقی اعتقاد نداشته و ادیان را نمیپذیرند، فلسفه ترحم را هم قبول نمیکنند. فلسفه ترحم در ادیان این است که ببخش تا بخشیده شوی. به دیگران رحم کن تا خدا به تو رحم کند. نداشتن اعتقاد به جهانی دیگر فلسفه ترحم را نفی میکند.
پس این که ترحم خوب است یا نه به جهان بینی و نگرش فرد بستگی دارد. اگر به وجود خدا و جهانی دیگر اعتقاد داشته باشیم امیدواریم با رحم و شفقت بر دیگران در جهانی دیگر از خطاهای ما چشم پوشی شود و خداوند به ما رحم نماید. بدون ایمان به جهان باقی، ترحم امری بی معناست.
کدام اندیشه درست است؟ اندیشه دینی یا اندیشه نیچه؟
فرض کنیم که من به جهان باقی اعتقاد دارم و ترحم را فضیلت میدانم؛ اما از طرفی نمیتوانم منکر گفته نیچه شوم. اگر انسانهای تهیدست چشم به کمک و رحم افراد بالا دست داشته باشند، مدام در فقر خود میمانند و این فضیلت نیست. در اسلام هم انسانها از اینکار نکوهش شده اند. مثلاً قرض گرفتن مکروه است؛ اما قرض دادن خیر است. یعنی هیچ کسی نباید خودش را خوار کند و برای قرض به سراغ کسی که تمکن مالی دارد برود و از طرفی کسی که تمکن مالی دارد باید حواسش به تهیدست باشد و به او کمک کند؛ این امر فضیلت است ولی اشتباهی در انجام این فضیلت هم وجود دارد. کسی که به او ترحم شده، بعد از مدتی نوعی رخوت و سستی به سراغش میآید و فکر میکند که همیشه هستند افرادی که به او کمک کنند و همین مسئله است که او را به سمت پوچی، نیستی و تباهی میکشاند و احتمالاً نیچه از این منظر ترحم را نکوهش کرده است.
در پایان
در پایان فکر میکنم که خداوند انسان را بر اساس خواست انسان به او ثروت و مکنت میدهد. کافیست به جای توجه به ثروتهای دیگران و انتظار یاری داشتن از آنها به سرچشمه متصل شویم. قطعاً خداوندی که به سلیمان نبی سلطنت تمام جهان و حکومت بر جن و انس و حیوانات را داد قادر است هر اندازه که انسان میخواهد به او بدهد. فقط باید باور داشته باشیم و به او توصل جوییم و از غیر او چیزی نخواهیم.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده