پر کردن چاه نوشتن
نوشتن هر روزه درباره موضوع مشخصی، به هیچ وجه کار سادهای نیست. بعضی روزها چاه نوشتن خالی میشود. چاه نوشتن اصطلاحی است که از جولیا کامرون آن را فرا گرفتهام.
جولیا کامرون نویسندهی کتاب حق نوشتن در این باره میگوید:
ما نویسندگان از منبع درونی تصاویری استفاده میکنیم که من آن را «چاه» مینامم. من این چاه را همچون حوض یا برکهای درونی میدانم؛ برکهای که هم باید آن را پر نگه داریم و هم جاری بگذاریم.
همیشه درست موقعی که خوب مینویسیم و مشکلی برای نوشتن نداریم، بعد از نوشتن طی چند روز متوالی، احساس میکنیم که قلممان خشک شده است و دیگر چیزی برای نوشتن نداریم. نباید این تصور در شما ایجاد بشود که استعداد ندارید. شما فقط مخزن خودتان را خالی کردهاید. چون بیش از حد از مخزن استفاده کردهاید. بدون آنکه ورودی جدیدی به مخزن داشته باشید.
قرار ملاقات با هنرمند درون ابزاری برای پر کردن چاه
جولیا کامرون از ابزاری به عنوان «قرار ملاقات با هنرمند درون» برای پر کردن چاه استفاده میکند.
هنرمند درون یک نویسنده یا یک نقاش، به مثابه یک کودک است که نیاز به رسیدگی و توجه دارد. اگر ما یاد بگیریم که با این هنرمند مثل یک کودک برخورد کنیم و او را به مکانهایی که دوست دارد، ببریم، یا او را از کارهایی که دوست دارد منع نکنیم، با دیدن تصاویر، چاه هنرمند پر میشود.
ما برای برای پر کردن چاه نوشتن نیازمند تفریح و خلوت کردن با خودمان هستیم. خلوت کردن در محیطی که برایمان خوشایند است. میتوانیم به تنهایی به موزه، گالری، کافه، رستوران، کتاب فروشی یا حتی شهربازی برویم. هنرمند ما نیاز به تفریح و توجه دارد. لازم است که هفتهای یک بار حداقل به مدت چند ساعت، با خودمان خلوت کنیم.
گاهی هنرمند درون دوست دارد که کار خاصی را انجام دهد. مثل بازی کردن، پختن شیرینی، آشپزی، نقاشی کردن و هزاران کار دیگر که به مذاق کودک درون شما خوش بیاید.
به قدری خودم را در نوشتن غرق کرده بودم که به هنرمند درونم بیتوجه بودم. هنرمند درونم دوست داشت مدادرنگی را بر دارد و در و دیوار خانه را نقاشیکند. دوست داشت با نخ و پارچه عروسکهای کوچک درست کند و … من مرتب مطالعه میکردم و سعی میکردم که خوب بنویسم ولی نوشتههایم چنگی به دل نمیزد. بالاخره از مقاومت دست برداشتم و شروع به نقاشی کردم. به محض این که نقاشیام تمام شد، احساس کردم که چاه پر شده است و تمایل دارم که دوباره بنویسم.
علت مقاومتم برای نقاشی این بود که میخواستم تنها روی نوشتن متمرکز باشم و مرتب از این شاخه به آن شاخه نپرم؛ اما متوجه نبودم که نقاشی برای من شاخهای جدا نیست. منبع انرژی است که باعث میشود در مسیر نوشتن متوقف نشوم. باید در مسیر نوشتن، در ایستگاه نقاشی، منبع خالی شده را شارژ کنم تا بتوانم به راهم ادامه بدهم.
برخی از افراد من جمله خود من دوست نداریم به تنهایی جایی برویم؛ اما این قرار ملاقات دقیقاً بایستی تنها صورت بگیرد.
“ما تنها میرویم. زیرا قرار ملاقات با هنرمند درون، نیمی «هنرمند» و نیمی «قرار ملاقات» است. شما با آگاهی خلاقتان قرار ملاقات دارید و ناز و نوازشش میکنید. این چیزی است که مستلزم این است که شما و هنرمند درونتان با هم تنها باشید.”
به محض شنیدن تنهایی مقاومتهای ذهنیام شروع میشود. بچه را پیش چه کسی بگذارم؟ به همسرم چه بگویم؟ با این همه کار که روی سرم ریخته است چه لزومی دارد که تنهایی به گردش بروم؟ من چطور مادری هستم که بدون فرزندم به گردش میروم؟ چطور همسری هستم، وقتی همسرم مشغول کار است من فقط با هنرمند درونم به گردش میروم؟
این مقاومتها طبیعی است؛ اما اگر ما در برابر مقاومتمان، مقاومت کنیم و کوتاه نیاییم، قویتر خواهیم شد. وقت گذاشتن برای خودمان و پر کردن چاه درونیمان ما را قویتر میکند.
از شنبه هفته آینده قرار است، کتاب راه هنرمند را دوباره با دوستانم در گروه مهر و ماه بخوانم. بار اولی که کتاب را خواندم در اولین تجربه ملاقات با هنرمند درون به شکست خوردم و بعد آن دیگر نتوانستم کتاب را آنطوری که باید بخوانم و به توصیهها و تمرینهایش عمل کنم. از همین حالا هم مقاومت ذهنی من برای ملاقات با هنرمند درون شروع شده است. بچه را کجا بگذارم؟ واقعیت این است که اگر برای آن هم راه حلی پیدا کنم، تنهایی خارج شدن از خانه برای من به مثابهی خروج از دایره امن من است. همیشه خارج شدن از دایره امن دلهره آور و ترسناک است. پس مرتب بهانه گیری میکنم که این اتفاق صورت نگیرد. بارها شده بود که بچه کنار من نبود و به جای رسیدگی به هنرمند درونم، به تمیز کردن خانه مشغول شده بودم؛ اما این بار تصمیم دارم که حداقل در هفته، یک ساعت با هنرمند درونم خلوت کنم.
من برای ادامه مسیر نویسندگی خود نیاز به پر کردن مخرن نوشتن دارم و گرنه در میانه راه قلمم خشک میشود و دیگر قادر به نوشتن نیستم.
همیشه به یکی از دوستانم غبطه میخوردم که او چگونه میتواند، همیشه خوب بنویسد؛ اما من نمیتوانم. بعضی روزها خوب هستم و روزهای دیگر هم خشکی قلمم میگیرم. دیروز هنگامی که موسیقی گوش میدادم و به خیابانهای شهر نگاه میکردم و ایدههای زیادی برای نوشتن را روی کاغذم آوردم، فهمیدم علتش این است که من غالباً به خودم فرصت تنها بیرون رفتن را نمیدهم؛ برعکس دوستانم که خوب مینوشتن، دائم در حال پر کردن چاه نوشتنشان بودند.
سخن آخر
اگر احساس میکنید که استعداد ندارید و در میانه راه نوشتن، از نوشتن باز میمانید فقط به این علت است که چاه نوشتن شما خالی شده است. برای پر کردن چاه نوشتن شما هم میتوانید مثل جولیا کارمرون از ابزار قرار ملاقات با هنرمند درون بهره بگیرید.
این مطلب در تیرماه منتشر شده بود؛ اما به دلیل اهمیت موضوع، آن را به تاریخ بیست آبان تغییر دادم تا اگر شما هم احساس میکنید قلمتان خشک شده، از آن بهره مند شوید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
2 پاسخ
دمت گرم لیلون
اون گفتگوهای درونیتو دوست داشتم🙂
اره واقعن بعضی وقتا همه چی به نظر میاد ته کشیده، اما باید شروع کرد به نوشتن، بعد چشمه هاه غل غل می زنه بیرون
موافقم از دایره امنمون خارج شدن دلهره اوره
اما میشه کوچیک کوچیک شروع کرد و رفته رفته بزرگ و بزرگترش کرد.
اتفاقن لیلون جان پیشنهادم بهت تصویر نوشته است، تو که اهل هنری میتونی ازش بهره ببری.یه نقاشی بکشی، همینجوری بی هوا هر چی به دلت افتاد و بعد دربارش بنویسی یا نه بنویسی بعد براش نقاشی بکشی.
خلوته خیلی لازمه، حتی میشه تا سر خیابون رفت، اما تنهایی و فکر کرد، اطرافو دقیق تر دید و یه خلوت کوچولو راه انداخت .
به پیشنهادت فکر میکنم یه مدت که زیاد درگیر نوشتن کتاب کودک بودم همیشه کنار نقاشی هام می نوشتم. اما الان مدتی هست که از اون فضا دور افتادم اما دارم سعی می کنم که حداقل هفته ای یک بار برم تو فضای کودک و نقاشیهای کودکانه