تردیدهای یک نویسنده
غالباً زمانی که میخواهم راجع به مطلبی بنویسم، دچار تردید میشوم که آیا این مطلب به حدی مهم اهست که بخواهم درباره آن بنویسم؟ یا اینکه آیا نوشته من، چیزی بر آن مطلب اضافه میکند یا به نوعی باعث فهم بیشتر آن میشود؟ آیا نوشته من تکرار و اضافه گویی نیست؟
این تردیدها مرا از نوشتن دور میکند و تنها به نوشتن خاطرات روزانه خود که تجربهای خاص خودم است اکتفا میکنم؛ اما در نوشتن خاطرات روزانه هم صداقت به خرج نمیدهم. با آنکه روز به روز مینویسم؛ اما از مواردی که فکر میکنم بعدها خواندش باعث بدگمانی میشود، چشم پوشی میکنم.
بعد به خودم میگویم وقتی این همه ترس و تردید در نوشتن وجود دارد، اصلاً برای چه باید بنویسی؟
بیشترین تردیدم برای نوشتن این است که آیا مطلبی که مینویسم برای کسی مفید خواهد بود؟ آیا موجب تأمل میشود؟ سخنان کوتاه برخی از متفکران و نویسندگان چنان جان کلام را میگویند و در دل اثر میگذارند که مابقی حرفها به گمانم زیاده گویی بیش نیست و این هم مزید بر ننوشتم میشود.
حتما شما هم که این مطلب را میخوانید و دستی بر نوشتن دارید، مثل من بارها دچار این تردیدها شدهاید و از ابتدای راه شروع کردهاید و شاید هم نوشتن را به طور کل به کنار گذاشتهاید؛ اما اگر ننویسیم، چه میشود؟ اگر آن نویسندهای که با نوشتهاش شاهکاری خلق کرده است، به تردیدهایش اجازه رشد کردن داده بود آیا میتوانست شاهکاری خلق کند؟
چاره کار در نوشتن است
چاره کار در نوشتن است. مهم نیست که در ابتدای کار نوشتههایمان تکرار مکررات باشد. نوشتن تفکر روی کاغذ است. باید مرتب نوشت. باید منتقد درون را خاموش کرد و از هر موضوعی که شاید هزاران بار درباره آن گفته شده و ما دوست داریم بنویسیم. وقتی زیاد بنویسیم، آرام آرام رشد در ما اتفاق می افتد و به جملات زیبا و کوتاهی میرسیم که در بدو نوشتن آن را غیر ممکن میدانستیم.
وقتی نوشتههای بزرگان را میخوانیم و در دل آنها را تحسین میکنیم و شاید کمی حسد هم بورزیم، باید بدانیم که آنها نوشتههای اولیهشان را که پر از خط خوردگی و اشتباه بوده است را به ما نشان ندادهاند و این نوشتهها، حاصل رنجهای آنها و زیاد نوشتنهایشان در مسیر نویسندگی بوده است.
اگر نویسنده دیروز، فضایی برای انتشار دست نوشتههای اولیه خود داشت، با دیدن گامهای اولیه او کمتر به خودمان سخت میگرفتیم.
مقایسهای میان نویسنده دیروز و امروز
نویسنده امروز برخلاف نویسنده دیروز یک مزیت بزرگ هم دارد و آن دسترسی به فضای رسانه است. میتواند رسانه شخصی خودش را داشته باشد و نوشتههایش را از همان گام های اولیه در فضای وب منتشر کند و بازخورد بگیرد. منتها در ابتدای کار نباید به این بازخوردها چندان دلخوش باشد. چرا که نوشتههایش به چنا پختگی نرسیده است که اصلاً خواننده داشته باشد و شاید گذر هیچ کسی به رسانه شخصی اش نیفتد؛ اما نباید دلسرد شود و هر طوری هست باید بنویسد.
سخن آخر
مسیر نویسندگی یک مسیر ساده نیست. شاید به سادگی هر کسی که اندک ذوق و قریحهای در نوشتن دارد، بتواند وارد این مسیر شود؛ اما ماندن در این مسیر مستلزم مبارزهای تن به تن با تمام تردیدهایی است که در تمام طول مسیر دوشادوش او حرکت میکنند.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده