دیگران را همانطوری که هستند، بپذیرید.
ما دوست داریم دیگران مشابه ما فکر و رفتار کنند.
روزهای اول زندگی مشترکم با همسرم خیلی دلم میخواست، همسرم مطابق سلیقه من لباس بپوشد. دوست داشتم همیشه کت به تن داشته باشد. روزهای اول سر همین موضوع بهظاهر ساده باهم جنگ داشتیم. یکبار همسرم به من گفت: «سعی نکن که مرا تغییر دهی. من همینم و تغییر نمیکنم.»
اوایل پذیرش این موضوع برایم سخت بود؛ اما کم کم برای پرهیز از جنگ و نزاع دیگر سعی نمیکردم که او را به پوشیدن لباسهایی که دلم میخواست وادار کنم؛ اما هنوز بهطور کامل آن را نپذیرفته بودم و اگر کسی در مورد لباس همسرم حرفی میزد ناراحت میشدم و به هم میریختم در مسیر توسعه فردی و تغییرات مثبت فردی متوجه شدم که باید افراد را همانطور که هستند بپذیرم. با تمام خصوصیات خوب و بدشان آنها را قبول داشته باشم.
با احترام به عقاید دیگران، احترام بیشتری دریافت می کنیم.
وقتی پذیرش اتفاق بیفتد، فرد مقابل احساس میکند که باارزش هست و ما به او بهعنوان یک انسان احترام میگذاریم و او را همانطور که هست، دوست داریم؛ بنابراین خودبهخود مقاومتها از بین میرود.
همسرم حالا خیلی بیشتر از قبل مطابق سلیقه من لباس میپوشد اما دیگر میل من نیست که به او تحمیلشده است. بلکه پذیرش من باعث شده که او نرمش بیشتری در برابر علایق من به خرج بدهد.
حتماً همه ما در زندگیمان دلمان میخواست که دیگران طور دیگری بودند. این یک مسئله طبیعی است. برای همه ما پیش میآید؛ اما اینکه عدم پذیرش ما منجر به مقاومت، بدگویی و عیبجویی شود، مشکلساز است. ما مرتب در محافلمان شروع به بدگویی از شخص غایب میکنیم. این بدگوییها تنها از حسادت منجر نمیشود و بیشتران به خاطر این است که ما نتوانستیم آن فرد را با تمام خصوصیاتش بپذیریم. ما دوست داریم همه نسخه مشابه ما باشند؛ اما واقعاً دنیایی را تصور کنید که همه شبیه هم هستند، این چه جذابیتی دارد؟ ما میتوانیم در عین اینکه رفتار یک نفر را نمیپسندیم و با او مخالفت میکنیم، او را با تمام خصوصیاتش بپذیریم و خودمان را برای تغییر او به رنج و زحمت نیندازیم.
برای اینکه بتوانیم دیگران را بپذیریم میتوانیم با صدای بلند در تنهایی یا بهصورت نوشتاری با ذکر خصوصیاتی که نمیپسندیم در مورد فرد موردنظر، عشقمان را نثارش کنیم.
کسی که برایمان اهمیت دارد و به او عشق میورزیم را انتخاب کنیم و این تمرین را در رابطه با او انجام دهیم.
با جملاتی از قبیل قبول دارم که همیشه خانه را نامرتب میکنی. قبول دارم که گاهی بداخلاق میشوی ولی من تو را درک میکنم و این مسئله خللی در علاقه من به تو ایجاد نمیکند. با پذیرش نرمش بیشتری اتفاق میافتد و قدرت تحملمان بالاتر میرود.
به تعداد آدمهای روی کرهی خاکی، تفاوت فکر و نگرش وجود دارد. پس این را بپذیر :
کسی که تفکرش با تو متفاوت است دشمنت نیست …
انسان دیگری است با دیدگاه دیگر… فقط همین
اگر فقط همین یک اصل را میپذیرفتیم، روابطمان میشد:
آرامشی توأم با احترام
مشکل فقط افکار بسته است.
به همین سادگی
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده