چیزهایی را که استفاده نمی کنید، ببخشید.
مدتها بود که مثل یک انباردار چیزهای زیادی را در خانهام جمعآوری کرده بودم و فکر میکردم تمام چیزهایی که نگهداشتهام روزی به دردم میخورد و حتماً در آینده مورداستفادهام قرار میگیرد. خانه کوچکم را با اشیایی که واقعاً به دردم نمیخورد، شلوغ کرده بودم؛ بنابراین زمانی که چیزی را واقعاً لازم داشتم باید ساعتها برای پیدا کردنش وقت صرف میکردم. بعد از خواندن کتاب «خواستن، توانستن نیست» از «بنجامین هاردی» توانستم از بخشی از چیزهایی که لازم نداشتم، بگذرم. لباسهایی که دیگر استفادهای از آنها نمیکردم را بستهبندی کردم و از خانه خارج کردم. بهمحض خارج شدن آن لباسها کمد لباسهایم خلوت ترشد و انرژی زیادی ذخیره شد. دیگر برای پیدا کردن یک لباس مناسب برای رفتن به یک مراسم خاص، لازم نبود ساعتها وقت صرف کنم. با یک نگاه سرسری به کمد لباسهایم، لباس مناسب را پیدا میکردم. در روزهای بعد، این پاکسازی را به اتاقهای دیگر کشاندم و فضای کوچک خانه که قبلاً موجب ناراحتیام بود، به طرز شگفتانگیزی بزرگشده بود.
به نظر میرسد که این ایده دور نینداختن چیزهایی که به دردمان نمیخورد ریشه در گذشته داشته باشد. در گذشته خانههایمان بزرگ بود و همه خانهها جایی برای ذخیره کردن داشت. مادرها لباسهایی که دیگر نمیپوشیدند را برای دخترانشان نگه میداشتند و لباسهای فرزندانشان را برای فرزندان بعدی نگه می داشتند؛ اما امروز با گسترش تجملات و نوگرایی امکان استفاده لباسی قدیم در آینده یک به هزار است؛ بنابراین چرا باید سالهای زیادی آن را در خانهای کوچک جای بدهیم به امید روزی که شاید به کارمان بیاید. بهتر است همین حالاخودمان را از دستشان خلاص کنیم. در آینده هر وقت به چنین چیزهایی احتیاج داشتیم، میتوانیم بهتر و عالیتر از آنها را داشته باشیم.
بنابراین همین حالا دستبهکار شوید و تمام وسایلی که به دردتان نمیخورد را ببخشید.
البته این ایده به نوعی در تکمیل ایده نوزدهم است. شما می توانید ایده«محیط زندگیتان را خلوت کنید.» را بخوانید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
یک پاسخ
عالی بود لیلا جان