درنا پرنده ای است یاد آور صلح، زیبا، پر عظمت، با بال هایی گسترده که او را قادر به پرواز در مسافت های طولانی می کند. درنا پرنده ای وفادار است. با جفت خود می ماند و با او از جوجه هایش مراقبت می کند.
من پرواز درنا ها را ندیده ام. جایی که زندگی می کنم جز در قفس نمی توان درنایی را دید و درنا در قفس پرواز نمی کند. هیچ پرنده ای قادر به پرواز در قفس نیست.
درناهای پیر، بیمار و یا معلولی که توان پرواز نداشته باشند، از سوی درناهای جوان و تنومند حمایت می شوند. جای خواندم که درناها از رفتارها و کرده های انسانی بر روی زمین بسیار متاثر می شوند و بنابراین گاهی برای ندیدن این حوادث راه خود را تغییر می دهند. درنا پرنده است که همیشه به همراه جفت خود زندگی و پرواز می کند و زندگی تک همسری را برای خود برگزیده است. هر جفت درنا برای خود لانه ای مستقل دارد و لانه خود را از لانه سایر درناها جدا می کند. به هنگامی که درنای ماده تخم گذاشته و منتظر تولد نوزادان خود می باشد، درنای نر و ماده به نوبت در لانه منتظر می مانند و از لانه مراقبت می کنند تا بیگانه ای به خانه آنها نزدیک نشود.
مرغ درنا سمبل وابستگی به خانواده است. پس از مرگ یکی از جفتها، درنای دیگر به مدت ۷ سال برای وی عزا می گیرد و با هیچ درنای دیگری جفت نمی شود. اگر یکی از درناها توسط صیاد شکار شود و یا در نتیجه حادثه ای جان خود را از دست دهد، جفت دیگر مرگ را بر زندگی ترجیح داده و خود را در آب رها می کند. در زندگی درناها می توان نمونه های بسیار زیبای عشق و علاقه به خانواده، عشق، محبت و وفاداری را مشاهده کرد.
صبح که از خواب بیدار می شوم دلم پرواز می خواهد. بی اختیار دست به قلم می شوم و درنایی را می کشم که تنهاست. او را جلوی اینه می گذارم تا جفتش را بیابد . اما جفتش که شبیه او نیست. ظاهرش حتما متفاوت است. درنای من به میان نخل های مرداب می رود تا در میان ان ها جفتش را پیدا کند. جفتش انجا هم نیست. او باید پرواز کند. برایش آسمان آبی را می کشم تا در آسمان به پرواز در بیاید اما انگار درنا خیال رفتن ندارد. شاید جفتش را از دست داده است. درنا همین جا روی کاغذ می ماند برای همیشه.
کسی درنا را شکار نمی کند. شکار کردن این پرنده زیبا و سمبل عشق ساده است. اما شکارش مساویست با بدبختی. پرنده ای که وجودش برکت و سمبل عشق و محبت و وفاداری و وابستگی به خانواده است را که نمی توان شکار کرد.
اما چرا درنا را نماد صلح می دانند؟
درنای کاغذی نماد صلح است . «درنای کاغذی» معروفترین نماد اریگامی است. «ساداکو ساساکی» دختر بچهای ژاپنی بود که در جریان بمباران اتمی هیروشیما توسط نیروی هوایی آمریکا در جنگ جهانی دوم، بهدلیل تشعشعات اتمی بیمار شد. وقتی او در بیمارستان بستری بود به توصیهی دوستانش شروع به ساخت درناهای کاغذی کرد.
به او گفته شده بود که طبق یک افسانهی ژاپنی، اگر بیماری هزار درنای کاغذی بسازد، شفا مییابد. او روی بالهای درنایش نوشته بود: «من صلح را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی».
با این حال، ساداکو فقط تا زمان ساخت ۶۴۴ درنا طاقت آورد و در ۱۲ سالگی از دنیا رفت. دوستانش بقیهی درناها را ساختند و هر هزار درنا را با پیکر ساداکو به خاک سپردند.
درنا امروز به نماد صلح تبدیل شده است. هر سال کودکان ژاپنی در سالگرد بمباران اتمی هیروشیما در کنار مجسمهی ساداکو جمع میشوند و برای رسیدن دنیا به صلح و آرامش، هزار درنای کاغذی میسازند.
یک پاسخ
انتخاب عبارت “بوم واژه” برای این بخش از وبلاگ ، ابتکاری مدبرانه است . سوژه (درنا) خوبی را هم برای این کار در نطر گرفتهاید که تمام جملاتش آموزنده و در پارهای موارد قابل بحث و بررسی است . اما این ظاهر قضایاست . من اعتقاد دارم در بطن هر داستان و دلنوشته ، حتی یادداشتهایی که شما از مطالعه کتاب به نگارش در میآورید ، دنیایی حرف نهفته است . در برخی جاها آن را خیلی پر رنگ میبینم و در بعضی جاها ، سایهای محو از آن را احساس میکنم . نوشتههای شما چند بُعدیست .