در این بخش از کتاب تعریفی از اعتماد ارائه شده است. طبق این تعریف برای اعتماد دو نوع را می توانیم در نظر بگیرم.
- اعتماد نسبت به دیگران:شخصی یا چیزی
- اعتماد نسبت به خود
در تعریف اعتماد به نفس بیشتر همان نوع دوم مورد نظر ماست. در واقع از این تعریف خوداتکایی هم برداشت می شود. اما مساله ای که است به خاطر خودمحور بودن این مفهوم از آن انتقادهای زیادی می شود. در واقع اعتماد به نفس به واسطه رابطه ما با دیگران یا با به دست آوردن چیزی بدست می آید.
تعادل روانی ما از برقراری رابطه اجتماعی سالم و احترام به دیگران نشئت می گیرد. این بهترین روش برای حفظ اعتماد به نفس در دراز مدت است.
اعتماد به نفس سه بعد دارد. که این سه بعد را می توان مثل یک هرم تصور کرد.
هرم اعتماد به نفس
پایه هرم: عزت نفس
قبل از هر کاری به محض بیدار شدن آیا خودتان را ارزشمند می دانید؟ ارزش شما ثابت است و بر اساس عملکردهایتان یا روابطتان با دیگران سنجیده نمی شود.
میانه هرم: مهارت های شخصی- معنای واقعی اعتماد به نفس
اعتماد داشتن به قابلیت های شخصی و اعمال و تصمیمات و برنامه هایتان حتی اگر دیگران در آن ها نقشی نداشته باشند.
نوک هرم: ارتباط با دیگران
قابلیت های ارتباطی یا اثبات خود
عزت نفس:
اعتماد به نفس داشتن، تصمیم گرفتن برای خود است. این نوع اعتماد به نفس همان چیزی است که متخصصان آن را عزت نفس می نامند. یعنی قضاوت خودمان بر اساس ارزش های کلی
بدون عزت نفس به سختی می توانید به خودتان اعتماد کنید. حتی اگر زندگیتان سرشار از موفقیت باشد و همه شما را تحسین کنند اما خودتان برای خود ارزشی قائل نیستید.
عملکردهایتان: اعتماد به نفس
یکی از تعاریف اعتماد همان اعتماد کردن به چیزی دومین بعد اعتماد به نفس یه احساس قابلیت شخصیمان مربوط است. آیا می توان چنین کاری را انجام دهم؟ کاری را به خوبی انجام دادن، پدر و مادر خوبی بودن، کارهای جزئی را به درستی انجام دادن، خوب آشپزی کردن و هرچیزی که به قابلیت های شخصیمان مربوط است.
احساس داشتن شایستگی های فردی، توانایی عمل کردن، تصمیم گیری، اجرا و به سرانجام رساندن برنامه ها، همان چیزی است که آن را به معنای واقعی کلمه اعتماد به نفس می نامند. اعتماد به نفس می تواند خیلی سریع به دست بیاید، به شرطی که از کودکی تشویقمان می کردند یا به محض اینکه کاری انجام می دادیم، تحسین می شدیم.
دیگران: اثبات خود
بدون اثبات خود به دیگری، حتی اگر در ابتدا عزت نفسمان هم بسیار خوب باشد اما بازهم در بلند مدت برای ادامه زندگی کافی نیست.
برقراری رئابط موثر با دیگران، بیان خواسته ها، نیازها و احساساتمان، در صورتی که دیگران کاملا به آن ها گوش دهند و احترام بگذارند، ضروری است.
این سه حوزه مکمل یکدیگرند و همدیگر را همپوشانی می کنند. و اگر یکی از ان ها آسیب ببیند فرد آسیب می بیند.
در ادامه آزمونی در کتاب ارائه شده است که میزان اعتماد به نفس فرد را مشخص می کند و بر اساس میزان اعتماد به نفس فرد یکی از بخش های کتاب توصیه می شود.
سوالی که پیش می آید این است یا افراد را براساس شخصیتشان قضاوت کنیم یا عملکردشان؟
ارزش شخصی ما با ارزش عملکردهایمان تفاوت دارد.
اگر می خواهید تصور درست و منصفانه ای از خودتان داشته باشید باید به دو توصیه زیر عمل کنید:
- به خودتان حق اشتباه کردن بدهید. اما سعی کنید رفتارهای ضعیفتان را اصلاح کنید.
- اجازه ندهید دیگران شخصیت شما را قضاوت کنند. هر انسانی ارزش خودش را دارد که با ارزش دیگران متفاوت است. هرچند که باید برای رشد تلاش کرد اما تا اندازه ای که بتوانید خودتان را تحمل کنید. شما مجموعه ای از اعمالتان نیستید و با گذشت زمان، متناسب با محیط و فرهنگ تان پیشرفت می کنید.