۱۵ تیر ۱۴۰۰
همیشه فکر می کردم کافیست بخواهی تا بتوانی با قدرت اراده به چیزی که می خواهی دست پیدا کنی. در واقع اموزش هایی که از کودکی در ما شکل داده بودند بر همین امر دلالت می کرد. اما با گذر زمان فهمیدم خواستن توانستن نیست. من اراده می کنم صبح زود از خواب بیدار شوم و قبل از طلوع افتاب به پیاده روی بروم. اما محیطی که در ان زندگی می کنیم چندان امن نیست. همین باعث می شود که مدتی بعد دیگر نتوانم به این پیاده روی های صبحگاهی خودم ادامه بدهم. این تنها یکی از مواردی است که نشان می دهد قدرت اراده نقش چندانی در تغییرات مثبت فردی ندارد. در کتاب خواستن، توانستن نیست از بنجامین هاردی ذکر شده است که نقش عوامل محیطی و زمینه را نباید نادیده گرفت. در واقع با اموزه های قبلیم فکر می کردم محیط اهمیتی ندارد و این من هستم که می توانم افسار امور را در دست بگیرم و همه چیز را تحت کنترل خودم در بیاورم. با انکه کمابیش به نقش محیط واقف شده بودم اما همچنان ان را انکار می کردم. اما خواندن تنها مقدمه این کتاب خط بطلانی بود بر تمام باورهای قبلیم. تغییر باور همیشه سخت است. از این رو می خواستم در همان صفحات ابتدایی کتاب از خواندنش سر باز زنم و کتاب دیگری را انتخاب کنم. این که اراده من در سرنوشتم تاثیری نداشته باشد سخت ترین و تلخ ترین واقعیتی بود که با آن مواجه شده بودم و ان را دروغی بزرگ از جانب نویسنده می دانستم. با این حال حس کنجکاوی بر تمام موانع غلبه کرد و من کتاب را ادامه دادم. مقدمه کتاب با این جمله از دکتر مارشال گلد اسمیت شروع می شود:
اگر ما محیط خود را خلق و کنترل نکنیم، محیط اطراف ما را خلق و کنترل می کند.
دکتر مارشال گلد اسمیت
بله یک جمله استثنایی، این جمله نشان دهنده این بود که می توانیم با تغییر محیط خودمان را آن طوری که می خواهیم شکل بدهیم. همین یک جمله مرا مصمم کرد به خواندن ادامه کتاب، هر چند که ابتدا فکر می کردم تغییر محیط چیزی مثل مهاجرت است و اصلا فکر نمی کردم منظور از تغییر محیط، تغییر اطلاعات ورودی ، تغییر روابط، تغییر تفریحات و تجربه هایی که کسب می کنیم باشد.
نویسنده قدرت اراده را مثل یک ماهیچه می داند که بر اثر استفاده تحلیل می رود.
در انتهای یک روز طاقت فرسا، ماهیچه ی قدرت اراده خسته می شود و ما با خود بی دفاع و عریان خود تنها می مانیم.
نتیجه اینکه:
دیگر هیچ تسلطی روی تنقلات شبانه و وقت تلف کن ها نداریم.
قدرت اراده نمی تواند در برابر عوامل بازدارنده محیطی کار مهمی را صورت دهد با این حال ما زمانی که برای انجام عملی تردید داریم به قدرت اراده نیازمندیم. اما برای گرفتن تصمیمات متهدانه برای رسیدن به اهداف لازم است که
روی هدفمان سرمایه گذاری کنیم
آن را عمومی کنیم.
برای رسیدن به آن بازه زمانی معینی تعریف کنیم.
موانع پیرامون خود را حذف یا تغییر دهیم.
تمام حرف این کتاب این است که نمی توانید تغییر کنید تا زمانی که محیط پیرامون خودتان را تغییر دهید.
با شکل دادن فعالانه ورودی های بیرونی خود مثل، کتاب هایی که می خوانید، افرادی که با آن ا معاشرت می کنید، غذا هایی که می خورید، جاهایی که می روید و تجربیاتی که کسب می کنید، جهان بینی خود را طراحی کنید.
جهان بینی و عقاید شما از درون شما نشئت نمی گیرد، بلکه برخاسته از محیط بیرونی شما هستند. انسان زمانی که متولد می شود مانند لوح سفیدیست که هیچ نقش و نگاری درون ان نیست اما عوامل محیطی به مرور زمان این لوح را شکل می دهند.
بنابر این اطلاعات جدید، روابط جدید و تجربه های جدید راه تغییر شماست.
و در پایان می گوید که ما منفعلانه با شرایط پیرامون خود برای بقا سازگار می شویم اما به جای سازگار شدن با شرایط و محیط منفی خود را با محیطی که خودتان می سازید شکل دهید.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده