دردی که تمام نشد
داستانک یازدهم با لغت مسامحه مسامحه: سهلانگاری دکتر فراست صمیمیترین دوست علی است. علی همیشه از سروش پیش او مینالد.
داستانک یازدهم با لغت مسامحه مسامحه: سهلانگاری دکتر فراست صمیمیترین دوست علی است. علی همیشه از سروش پیش او مینالد.
داستانک دهم لغت دهم: متلفت ملتفت: آگاه، باخبر، اطلاع داشتن شرح حالی بر روزهای کارمندی استرس با ضربهی نیشتر اعتماد
از هشت روز پیش روندی را در نوشتن داستانک در پیش گرفتهام که لغات تازه را در داستانم به کار
یکی از تمریناتی که در کلاسهای نویسندگی بایستی انجام میدادیم. تمرین دیالوگ نویسی بود. تمرینی که اوایل به سختی انجام
جناب عبوس نمیخواهد با کسی دوستی کند. جناب عبوس را روبهرویم نشاندم و با اینکه با نگاهم سرتاپایش را میکاویدم؛