تنهایی
ظاهراً آن دو زن، خبر ناگواری برای مادر داشتند. مادر در ابتدا چند لحظهای به آن دو خیره ماند. بعد
ظاهراً آن دو زن، خبر ناگواری برای مادر داشتند. مادر در ابتدا چند لحظهای به آن دو خیره ماند. بعد
خانم سماوات پشت ویترین کتابفروشی ایستاده بود و دزدکی به بهانهی نگاه کردن به کتابها آقای فرحت را دید میزد.
تمرین با کلمات: دهشت، اژدها، طنطنه، یوغ، رویاگون از صغیر تا کبیر میاندیشیدند که اسماعیل یوغ بندگی را به گردنش
تمرینی با کلمات: توشه، گزافهامیز، زهرآگین، زیانبار، مرگآسا شب گذشته اشکان به خانه نیامد. چمدانش در خانه بود. زیاد پیش
تمرین نوشتن با کلمات کندوکاو، حربه، مسلول، کمابیش، رخنهکردن اصغر عاشق زری شده بود. از همان روزی که اسباب
تمرین با کلمات مساحقه، لمیدن، ترفند، هوشربا، احتراز کردن اشتباه جوانی نیلوفر همهجا مثل سایه به دنبالش بود. در