لیلا علی قلی زاده

وادی خیال

درون اتوبوس سکوت محض بود. هیچ یک از مسافرها حرفی نمی‌زد. برخی از مسافرها با سرهای پایین افتاده به خواب

ادامه مطلب »

یک سندرم موقت

سعی می‌کردم مثل همیشه باشم؛ اما واقعیت این بود که چیزی در وجودم تغییر کرده بود و هیچ چیز مثل

ادامه مطلب »

مرگ جورج

از اینکه این همه چرندیات به هم می‎بافت و به خورد یک مشت کارگر عامی می‌داد، از خودش بیزار شده

ادامه مطلب »