لیلا علی قلی زاده

باران

۳ دی ۱۴۰۲ خواب دیدم که تا صبح باران می‌بارد. با دوستی درباره‌ی تمام حرف‌هایی که با امینه زده بویم

ادامه مطلب »

بدجنسی

صبح دلم می‌خواست کمی بدجنس باشم و انتقامی سخت از تمام کسانی که آزارم داده‌اند، بگیرم، ولی وجدان جلویم را

ادامه مطلب »

سحرخیزی

ساعت ۵:۱۱ با صدای گربه از خواب بیدار می‌شوم. نمازم را می‌خوانم و یاد ذکری می‌افتم که مادربزرگ در خواب

ادامه مطلب »

خواب

۳۰ دی ۱۴۰۲ وقتی خواب بر تو عارض شود، چاره‌ای جز در آغوش گرفتنش نیست. خواب درست شبیه کودک است.

ادامه مطلب »

مسئله‌ی انتخاب

یکی از سخت‌ترین کارهای دنیا برای من دیدن فیلم است. نه اینکه فیلم دیدن را دوست نداشته باشم، ولی وقتی

ادامه مطلب »