سفر مشهد
ساعت نزدیک ده است. چند روزی است که ننوشتهام. در سفری که به جنوب داشتیم، هر لحظه هوای نوشتن به
ساعت نزدیک ده است. چند روزی است که ننوشتهام. در سفری که به جنوب داشتیم، هر لحظه هوای نوشتن به
از دیروز به سه جملهها فکر میکنم و در هر موقعیتی به سراغ سه جملهها میروم، ولی این سه جملهها
عصبانی هستم. غمگین هستم. به زور میخواهم روتین روزانهام را انجام دهم، ولی تمرکز ندارم. عصبانی هستم. فکر میکنم چه
از دیروز نسبت به این شیوهی نوشتن دچار تردید شده بودم. فکر کردم دیگر تمایلی به نوشتن یادداشتهای روزانه ندارم.
۱۲ بهمن ۱۴۰۲ امروز حسابی از نوشتن دور افتاده بودم. صبح تا قبل از کلاس نقاشی درگیر جابجایی کتابهای روی
۱۱ بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۳ صبح از خواب بیدار شدم. چرا مدام در این ساعت از خواب بیدار میشوم؟ تمام