مسامحهی یک پرستار
داستانک روز بیست و ششم لغت روز: تعلل مرد اول: ذهنی که انباشته از سکوت واژههاست، شاعر را از پا
داستانک روز بیست و ششم لغت روز: تعلل مرد اول: ذهنی که انباشته از سکوت واژههاست، شاعر را از پا
داستانک روز بیست و پنجم به یکچهارم مسیر رسیدم. دوستانی که در این مسیر با من همراه شدند، خوب میدونند
داستانک روز بیست و چهارم لغت روز: دمر همیشه که اوضاع به همین منوال نمیماند. سگرمههایتان را باز کنید. این
داستانک روز بیست و سوم لغت بیست و سوم: انباشته ذهنم انباشته از کلماتی بود که میتوانستم با آنها هزاران
داستانک بیست و دوم لغت بیست و دوم: زمخت حاج پرویز دستهای زمختی داشت که من از دست دادن با
دبیر تحریریهی مجله او را میشناسد. به خاطر او هم که شده، نمیخواهد از زندگی خصوصیاش اثری در داستانهایش باشد؛