چگونه قانون جذب را در زندگی خود فعال کنیم؟
چند وقت پیش «کتابی با عنوان چگونه قانون جذب را در زندگی خود فعال کنیم؟» خیلی اتفاقی به دستم رسید. وقتی بازش کردم دیدم متن یه سخنرانیه و یکی زحمت کشیده خطابههای یه سخنران رو به شکل متن در آورده. خیلی توی ذوقم خورد و کتاب رو بستم. ادامه دارد…
معرفی کتاب
عنوان:چگونه قانون جذب را در زندگی خود فعال کنیم؟
نویسنده: جک کنفیلد نویسنده کتاب سوپ جوجه برای روح
مترجم: سید محمد رضا سید آقا
قیمت: ۴۵ هزار
کتاب الکترونیکش در کتابراه وجود دارد.
چرا بار اول این کتاب را نخواندم؟
بعد آخرین باری که کم مونده بود جو گیر بشم و یه کلاس میلیونی رو شرکت کنم دیگه به سخنرانی نرفتم. یه انرژی جمعی وجود داره که افراد رو به سمت اهداف سخنران هول میده و شاید اون لحظه با تمام وجود بگی بله بله درسته این همونیه که میخواستم. خدای من این آدم چقدر خوب حرف میزنه؛ اما خوشبختانه تأثیرش تا یکی دو روزه. همون موقع که برگه ثبت نام رو بهم دادن و داشتم پر میکردم. همراهم که کلاً داشت با هندزفری، آهنگ گوش میکرد و تحت تأثیر نبود بهم گفت: «برگه رو ببر خونه و دو روز دیگه بیار.» گفتم:«اخه الان یه تخفیف خوبم روش هست اگه برم خونه اون تخفیف رو از دست میدم.» همراهم گفت که مابه التفاوت دوره رو خودش پرداخت میکنه و من بهش اعتماد کردم و برگه رو توی کیفم گذاشتم؛ اما اثرات اون انرژی تا آخر شب رفته بود و من با ذهن باز و بررسی تمام مشکلاتی که سر راه شرکت در اون دوره بود، تصمیم گرفتم که پولم رو حروم نکنم.
الهامات را نادیده نگیرید.
چندروز بعد، دوباره چشمم به کتاب خورد، دیدم قطری نداره و میشه در یک نشست اون رو تموم کرد. به خودم گفتم این همه کتاب مزخرف خوندی. با فرض اینکه اینم مزخرف باشه خیلی چیز زیادی رو از دست نمیدی. اصلاً موقع تماشای یکی از اون سریالهای آبکی یه نگاهی هم به کتاب بنداز و این جوری بود که کتاب رو باز کردم و طوری جذبش شدم که نتونستم تو یه نشست بخونمش. چون مجبور بودم از روی کتاب نکته برداری کنم و به تمریناش عمل کنم.
خلاصه که من به الهام درونم توجه کردم و کتابی که به دستم رسیده بود رو با دقت خوندم.
این کتاب برای چه کسانی مفید است؟
این کتاب برای تمام کسانی که میخواهند به صورت آگاهانه زندگیشون رو تغییر دهند میتونه مفید باشه.
بخشهای مهم کتاب
بخشهایی از کتاب که به نظرم مفید و کارگشا بودند رو اینجا مینویسم که به صورت خلاصه با مفاهیم این کتاب آشنا بشید.
“وقتی شغل شما به تفریحتون تبدیل بشه، به نقطه اوج زندگیتون رسیدید.” صفحه ۱۱
“قانون جذب از باورهای شما و قلب شما و اون چیزی که دوست دارید، پیروی میکنه.” صفحه ۱۲
“به چیزی که فکر میکنید و روی آن تمرکز میکنید میرسید.” صفحه ۱۲
یک کتاب دیگه هم هست که در حال خوندنش هستم. درباره تمرکز گفته که ضمیر ناخودآگاه ما کاری نداره که ما چی میخواهیم و قراره چی کار کنیم اون فقط به حال خوبمون و دستور مثبتی که در زمان حال بهش میدیم کار داره. یعنی ممکنه جلوی تلویزیون لم داده باشیم و حوصله هیچ کاری هم نداشته باشیم؛ اما همینجوری الکی محض تفریح بیاییم و دستور یک کتاب رو اجرا کنیم. زحمتی که نداره فوقش هیچ اتفاقی نمیافته و ما میگیم دیدی شما هم چرند میگفتی آقای نویسنده و نیشخندم بزنیم. منم صبح در حال مطالعه همین کتاب بودم و از زیر انجام یک کار عقب افتادهام داشتم در میرفتم که گفتم بیاماین دستورالعمل رو امتحان کنم و چندبار پشت سر هم گفتم:«من در حال نوشتن معرفی کتاب چگونه قانون جذب را در زندگی خود فعال کنیم؟ هستم.» به دقیقه نکشید که دیدم، بالاخره این طلسم شکست و من بعد از چند هفته از اتمام کتاب در حال معرفی این کتاب هستم. انگار آقای نویسنده درست میگفت. ضمیر ناخوداگاه به همین سادگی گول میخوره. کافیه امتحانش کنید.
“کاری که برای موفق شدن باید انجام بدین اینه که راجع به تصورتون صحبت کنید.” صفحه ۱۲
این جمله به نظرم شفاف نیست. باید مشخص میکرد که با چه کسی صحبت کنیم. من این جمله رو قبلاً تجربه کردم با همه کس نمیشه درباره تصورات حرف زد؛ اما میشه جلوی آینه درباره اون با خودمون صحبت کنیم. این کار اون تصویر رو واضحتر میکنه.
“جهان بر پایهی تعادل استواره. همیشه وقتی چیزی از شما میگیره به جاش یه چیز دیگه به شما میده.” صفحه۱۳
“اخبار رو نبینید. البته تا وقتی که بتونید در حالت خنثی اخبار رو نگاه کنید اشکالی نداره، اما اگه عصبانی بشید، نه. وقتی احساساتی میشید، اون احساسات توی جهان منتشر میشه و ارتعاش هماهنگ با همون احساسات رو به خودتون برمیگردونه.”صفحه ۱۴
“مردم بعد از مدتی از هم دور میشن چون اون چیزی رو که از اون رابطه میخواستن به دست بیارن به دست نیاوردن. این موضوع میتونه دردناک باشه چون برای بعضی از ما یک رابطه خوب باید تا آخر عمر پایدار بمونه. وقتی میفهمید چطوری میتونید مثبتتر و شادتر باشید و اصول و قواعد کاری رو یاد میگیرید، یه دفعه میبینید دیگه چیزی بین شما نیست که براتون جذابیت داشته باشه و باعث ادامهی رابطهتون بشه. برای داشتن یک رابطهای بلند مدت باید یاد بگیرم که دنبال نکات جدید باشیم و دانستههامونو افزایش بدیم.” صفحه۱۴
“دست از سرزنش کردن دیگران بردارید و زندگی خودتون رو حاصل کارهای اونا ندونید. هرچیزی که تو زندگی دارید، خودتون جذب کردید.” صفحه ۱۷
یک راه عملی درباره کنترل ارتعاشهای منفی در کتاب هست که قبلاً هم از چندتایی از اساتیدم شنیده بودم. کش دور مچ دست.
کافیه یک کش دور دستتون بندازید و هر وقت که فکر منفی سراغتون اومد، اون کش رو بکشید و خودتون رو تنبیه کنید و بعد بگید حالا چه جوری فکر کنم که احساسم بهتر باشه؟ من این روش رو به دفعات تکرار کردم و واقعاً حس بهتر داشتم.
“شما میتونید با افکارتون ارتعاشاتی رو که جریان دارن کنترل کنید.” صفحه ۱۹
چینیها با کنترل انرژی میتونند بیماران سرطانی رو درمان کنند. انرژی در زبان چینی، چی نامیده میشه و تای چی ورزشی که با یک سری حرکات انرژی رو کنترل میکنند.
یکی از آشنایانم بعد از تحمل یکسری اتفاقات ناگوار متوجه شد که به سرطان مبتلاست. دنبال مطلبی میگشتم که بتونم با اون کمک و امیدبخشش باشم که به صورت اتفاقی به مطلبی درباره سرطان در سایت هدی قلی پور رسیدم، جالب بود که این خانم خودش سرطان داشته و با بیاهمیت شمردنش و تمرکزش روی بهبودی و کمک به دیگران تونسته بود از پس سرطان بربیاد. خیلی از افراد به محض این که اسم سرطان رو میشنوند روحیه خودشون رو از دست میدن و فکر میکنن که دیگه زندگیشون تموم شده ولی این فقط تصور اوناست و سرطانم مثل خیلی از بیماریهای دیگه درمون میشه.
“هر روز چند دقیقهای تصور کنید که اهدافتون تحقق پیدا کردن.”
پروسه شکل گیری یک هدف سی تا چهل روز ممکنه طول کشه . باید هر روز به مدت چند دقیقه اهدافتون رو تصور کنید. به طوریکه حس و حالتون شفاف و واضح باشه. قبلاً در مورد این مسئله با یکی از دوستانم حرف زده بودم و اون گرفته بود بدون عمل کردن اینا همش چرنده. منم حرفش رو قبول دارم اما این تصویر سازی باعث میشه ما گامهای عملی رو با اشتیاق بیشتری برداریم و مسیر پیش رومون برای رسیدن به هدف روشن باشه و نکته مهم دیگه اینه که نباید وقفهای در این پروسه بیفته.
من یه فایل جدید باز کردم به اسم خاطرات آینده و روز به روز درحال تصور آیندهای هستم که دلم میخواد. کارهایی که در آینده به سادگی انجام میدم، رمینهاش همین امروز فراهم میشه و من گاهی اصلاً متوجهش نیستم.
“چیزی که مانع حرکت و موفقیت ما میشه باورهامونه.” صفحه ۲۳
یکی از دوستانم دید مثبتی به این مطالب نداره و مرتب میگه: «اینجا ایرانه. این کتابها که تو میخونی تو محیط ما جواب نمیده.» و بعد من با خودم فکر میکنم مگه قانونهای طبیعت یکسان نیستند، پس چطور میشه که برای خدا و کائنات، آمریکا و ایران فرق داشته باشه؟ قطعاً که توی ایران هم جواب میده منتها باورهای ما به دلیل شرایط محیطی و مذهبی که توش بودیم یکم بد شکل گرفته و ما باید بیشتر کار کنیم تا بتونیم اون باورهای غلط رو با باورهای جدید جایگزین کنیم.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده