عادتهای خوب خلق کنید.
قبل از هر چیز بایستی مشخص کنیم که عادت چیست و چه لزومی دارد که کاری را بهصورت عادت درآوریم.
تعریف عادت
عادت کاری است بهصورت ناخودآگاه و بدون هیچگونه تلاشی بهدفعات زیادی تکرار شود.
هر عادت برای اینکه ایجاد شود طبق گفته جیمز کلیر یک فرایند چهار مرحلهای را پشت سر میگذارد.
نشانه، اشتیاق، پاسخ و پاداش
در مثال روشن کردن چراغ زمانی که در مکانی تاریک قرار داریم، نشانه همان تاریکی است و اشتیاق ما همان میل به روشنایی است؛ بنابراین با پاسخ زدن کلید به پاداش روشنایی میرسیم. یا مثال پوشیدن لباس گرم وقتی سردمان بهصورت خودکار و ناخودآگاه صورت میگیرد و ما با نشانه سرما فوری پاسخ پوشیدن لباس بیشتر میدهیم و پاداشی که دریافت میکنیم گرماست.
کارهای فوق نیازی به فکر کردن ندارند و ما بهمحض دیدن نشانههای تاریکی و احساس نشانه سرما، پاسخ مناسب میدهیم.
ما نیاز به خلق عادتهایی در جهت رشد و توسعه فردی خودمان داریم که به همین سادگی بدون کوچکترین تلاشی برای فکر کردن، ناخودآگاه صورت بگیرد.
اما چه عادتهایی؟
برای خلق عادتهای خوب، بایستی در ابتدا اهداف خود را مشخص کنید. نمیتوانید عادتی را هرچقدر هم که خوب باشد در زندگی داشته باشید که با اهدافتان همخوانی نداشته باشد. عاداتی پایدار و ماندگار میشوند که ما برای انجامشان انگیزه داشته باشیم؛ بنابراین عاداتی که با اهدافتان همسو هستند، میتوانند برای شما خوب باشند. مثلاً عادت کتابخوانی، یا رژیم صحیح غذایی سالم شاید عادات خوبی باشند اما اگر هیچ هدفی از انجام این عادتها نداشته باشید، بعد از مدتی بهسادگی آنها را کنار میگذارید؛ بنابراین اول مشخص کنید که چه هدفی دارید. رسیدن به آن هدف مثل پاداش میمانند اگر قرار باشد برای نشان دادن پاسخ مناسب به هر نشانهای که میبینیم هیچ پاداشی دریافت نکنیم. دیگر انگیزهای برای ما برای دادن پاسخ نمیماند؛ بنابراین عادتها شکل نمیگیرند. تمامکارهایی که شمارا به هدفتان نزدیک میکنند، را بهصورت مداوم انجام دهید تا عادتهای خوب، خودبهخود ایجاد شوند.
برای خلق یک عادت علاوه بر هدف مشخص، نیاز به محیطی داریم که انجام عادت در آنجا ساده باشد. مدتها بود که قصد داشتم عادت کتابخوانی را در دخترم پرورش بدهم. هر شب برایش کتاب میخواندم و ماهی یکبار او را به کتابفروشی میبردم و برایش کتاب میخریدم؛ اما تا زمانی که من اصرار نمیکردم خودش کتاب نمیخواند. بنابراین تصمیم گرفتم بهجای او روی محیط خانه کارکنم. محیط خانه را پر از کتاب کردم. بهجای اینکه کتابها را در قفسههای کتابخانه قرار دهم، کتاب را جلوی تلویزیون، در آشپزخانه، در تخت خواب و هرجی دیگر که محل رفت و آمد بود، قراردادم. از همسرم هم خواستم بهجای تماشای تلویزیون ساعتی را به کتاب خواندن بگذارد، بهمحض همسو شدن همسرم و آماده شدن محیط، دخترم بهطور خودکار شروع به کتابخوانی کرد.
نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده
4 پاسخ
ممنون لیلون که به این موضوع مهم اشاره کردی
دقیقن خواستن توانستن نیست
شرایط باید محیا باشه
آفرین چه کار خوبی کردی
قربونت برم.
ایده جالبیه من هم همین کار رو میکنم امیدوارم رهام هم کتابخوان بشه.
عهدیه خیلی خوشحالم که تو دوست منی