لیلا علی قلی زاده

پرونده کارهای نیمه تمام را ببندید.(هجدهمین ایده از صد و یک ایده توسعه فردی برای زندگی بهتر)

پرونده کارهای نیمه‌تمام را ببندید.

.

اتمام کار با شادی همراه است.

 

 کارهای نیمه‌تمام، انرژی ذهنی زیادی را از ما می‌گیرند.

کاری را شروع کرده‌ایم؛ اما برای اتمام آن زمانی را تعیین نکرده‌ایم. برای همه ما پیش‌آمده است که در حین انجام کاری به بن‌بست می‌رسیم و دیگر راه‌حلی به ذهنمان نمی‌رسد. ضمیر ناخودآگاهمان، کارهای سخت را دوست ندارد و ترجیح می‌دهد به انجام کارهایی روی بیاورد که سهل‌تر و آسان‌تر است؛ بنابراین کار را رها می‌کنیم و کار دیگری را شروع می‌کنیم؛ اما همیشه جایی در ذهنمان به آن کار فکر می‌کنیم و از اینکه نتوانسته‌ایم، آن را به اتمام برسانیم، عذاب وجدان داریم و احساس ضعیف بودن چنان گلویمان را می‌گیرد که هر آن ممکن است خفه شویم. کارهای نیمه‌تمام، باعث عدم تمرکز و استرس هم می‌شوند. جایی در اعماق ذهنمان همیشه به آن کار نیمه‌تمام فکر می‌کنیم. انجام یک کار حتی به‌صورت بد، بهتر از پروژه و کاری است که هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. برای اینکه از دست این خوره انرژی راحت شوید هر طوری هست پرونده کار نیمه‌تمامتان را ببندید. حتی اگر آن‌طوری که باید مطلوب نباشد.

جیمز بالدوین در مورد یک کار نیمه‌تمام در نویسندگی می‌گوید: «یا این کتاب را تمام کن، یا بمیر. شما باید آن را بنویسید.»

این تندی و صراحت در کلام نشان‌دهنده این است که نباید هیچ کار نیمه‌تمامی داشته باشید.

داستان یک کار نیمه تمام 

در دوران دانشجویی باید پایان‌نامه‌ام را تمام می‌کردم. برای اتمام این پایان‌نامه مدتی بود که دور از خانواده در شهر دیگری با دوستم اقامت داشتیم. موعد تحویل اتاقمان در خوابگاه دانشجویی سررسیده بود و ما به‌ناچار آن را تسویه کرده بودیم. در خانه دانشجویی یکی از دوستانمان مانده بودیم. بااینکه دوستمان خیلی خوب بود ولی احساس مزاحمت داشتیم و دلمان می‌خواست هرچه زودتر کار را به سرانجام برسانیم. بااینکه می‌دانستیم به پروژه‌های دوره لیسانس اگر خیلی خاص نباشد، چندان اهمیتی داده نمی‌شود؛ اما اصرار داشتیم که کار را به نحو احسنت انجام بدهیم. به‌نوعی کمال‌گرایی بر ما غلبه کرده بود. کمال‌گرایی مانع از به پایان رساندن کارها می‌شود. هرروز یکی از ایرادهایش را برطرف می‌کردیم و آخر شب ایراد دیگری سرباز می‌کرد. دل‌تنگی برای خانواده و ماندن در وضعیتی که هیچ تفریحی نداشتیم، حسابی قوای اراده‌مان را به تحلیل برده بود. بااین‌حال بی‌وقفه روی پروژه‌ای که ایده جدیدی هم نبود و با نقشه‌ی قدیمی که در دسترس داشتیم و تقریباً بی‌ارزش به‌حساب می‌آمد، کار می‌کردیم. دوستم در انجام آن پروژه مصمم‌تر بود؛ اما من استقامت کمتری داشتم و به‌محض رسیدن به مشکلات کار، به هر دری می‌زدم تا از آن پروژه رها شوم. ساعت‌ها وقتم را با چت کردن و پیامک دادن تلف می‌کردم تا دیگر سر آن پروژه برنگردم. هرروز صبح فکر می‌کردم که این آخرین روزی است که روی پروژه متمرکز می‌شویم و بعد تمامش می‌کنیم؛ اما چون اصرار داشتم که از انجامش تیره بروم کار پیش نمی‌رفت. آن پروژه بالاخره به همت دوستم تمام شد و بعد از ارائه پایان‌نامه به‌یک‌باره احساس خوشبختی و رها شدن به من دست داد. تمام خستگی ذهنی از بین رفته بود و من با آسودگی به خانه برگشتم.

به‌هرحال برای گرفتن نمره باید آن کار را انجام می‌دادم؛ اما اگر آن روزها دانش این را داشتم که با طفره رفتن از انجام کار، هیچ مشکلی از من حل نمی‌شود و بیشتر خودم را خسته می‌کنم تمام انرژی‌ام را برای به پایان رساندنش می‌گذاشتم و قطعاً خیلی زودتر کار را به سرانجام می‌رسید. علاوه بر آن ذهنم هم خسته و رنجور نمی‌شد.

ضربه‌ای که من از آن خستگی روحی خوردم این بود که دیگر هیچ پروژه برنامه‌نویسی را قبول نکردم و برای همیشه از رشته تحصیلی‌ام کناره گرفتم.

بگذارید با خودم و شما صادق باشم آن پروژه را من به انتها نرساندم. بلکه دوستم بود که به پایان رساند و هنوز جایی در ذهنم آن پروژه بازمانده و از من یک فرد ضعیف با عدم اعتمادبه‌نفس ساخته بود که دیگر جرئت این را نداشتم که پروژه دیگری را قبول کنم؛ بنابراین نیمه‌کاره ماندن کارها علاوه بر بار سنگینی که بر ذهنمان می‌گذارد، اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس ما را هم نشانه می‌گیرد و نداشتن این دو مورد باعث می‌شود که نتوانیم در سایر کارها موفق باشیم و همیشه حس یک بازنده ترسو را داشته باشیم.

هر طوری هست کارهایتان را به اتمام برسانید.

برای نوشتن این کتاب هم یک وقفه پیش‌آمده بود؛ اما برای خودم بازه زمانی تعیین کردم و کار سختم را به یک‌خرده عادت تبدیل کردم. حالا من روزی دو ساعت، روی کتابم کار می‌کنم. از آسمان، سنگ هم ببارد، همیشه صبح زود پشت کامپیوترم می‌نشینم و روی کتابم کار می‌کنم. گاهی کار کند پیش می‌رود؛ اما روز بعدش جبران می‌شود و با سرعت بیشتری به جلو حرکت می‌کند و در حین نوشتن کتابم، مرتب بخش‌هایی از آن را منتشر می‌کنم. با مشکلات زیادی در حین نوشتن کتاب دست‌وپنجه نرم می‌کنم؛ یکی از مشکلات پاک شدن نسخه نهایی کتاب بود و من مجبور شدم دوباره از روی نسخه اولیه بخش‌هایی را بازنویسی و ویرایش کنم؛ اما با تمام این مشکلات و سختی‌ها به خودم قول داده‌ام که دیگر هیچ پرونده‌ای را نیمه‌کاره رها نکنم.

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

پاسخ دادن به leila لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.