لیلا علی قلی زاده

جرات داشته باش از فردریک فانژه- روز اول

جرات داشته باش از فردریک فانژه

راه های افزایش اعتماد به نفس

روز اول ۴ مرداد ۱۴۰۰

کتاب های خودیاری، کتاب هایی نیستند که ما برای سرگرم شدن به سراغ آن ها برویم. هرکس بنا به دلایل خاص خودش سراغ این کتاب ها می رود. سال ها بود که از مشکل عدم اعتماد به نفس رنج می بردم، با این وجود حتی جرات اعتراف به این مشکل را هم نداشتم و نتیجه اینکه کاری برای درمان آن نمی کردم. فقط هر روز که می گذشت این مشکل، تشدید می شد. زمانی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم، به دنبال کار مناسب نبودم. با مراجعه به یکی دو جا و شنیدن کلمه نه به طور کلی از کار منصرف شدم. فکر می کردم به خاطر نداشتن مهارت های لازم است که کار مناسبی نمی یابم و مرتب سعی می کردم مهارت هایم را بالا ببرم. اما دنیا مدام در حال تغییر است. در حالیکه من در زمینه ای به دنبال کسب مهارت بودم، کارفرما ها مهارت دیگری را طلب می کردند. اما چیزی که من نمی دانستم این بود که وقتی مثل یک بازنده وارد یک شرکت می شوم و به دنبال کار هستم، کارفرما آن را می بیند و هیچ کارفرمایی نیروی بازنده نمی خواهد. من سال ها از ابراز خودم می ترسیدم. همیشه فکر می کردم به قدر کافی خوب نیستم و همین باعث شده که نتوانم در کارم موفق باشم اما دوستانی داشتم که در سطح پایین تری نسبت به من بودند و در زندگی کاریشان به شدت موفق شدند و من تا مدت ها فکر می کردم که من ضعیف بوده م و آن ها حتما از من بهتر بودند و یا شاید محیطی که آنها در آن بودند ضعیف تر از مهارت های آن ها بود اما تصورم به شدت اشتباه بود.

من از مشکلات خودم به خاطر این که می ترسیدم دیگران را ناراحت کنم و دیگر کسی مرا دوست نداشته باشد، حرف نمی زدم. من از بیان خواسته های کوچکم از هم عاجز بودم. در دوران دبیرستان و راهنمایی می دانستم پول توجیبی من خیلی کم است و من  هیچ وقت نمی توانستم چیزی برای خودم تهیه کنم. اما هیچ وقت نتوانستم به پدرم بگویم که پول توجیبی ام کم است و آن ها خودشان باید حدس می زدند که چه مشکلی دارم. همیشه به درخواست های دیگران بله می گفتم و فکر می کردم که اگر نه بگویم دیگر آن دختر مهربان و دوست داشتنی نیستم و همین بله گفتن ها زندگی مرا تا حدی نزول داده بود که از خودم متنفر شده بودم. همه به نوعی از من سوء استفاده می کردند. وقتی وارد رستوران می شدم اگر غذایم خوب نبود جرات نداشتم شکایت کنم و من بالاخره فهمیدم همه این ها به خاطر این است که من اعتماد به نفس لازم را نداشتم و باید آن را افزایش می دادم. وقتی قرار شد سومین کتاب را با گروه مهر و ماه بخوانیم از بین دو کتاب پیشنهادی این کتاب بود که برایم جالب بود چون باید من جرات پیدا می کردم. البته می دانم که در یک سال گذشته من تغییرات فاحشی نسبت به گذشته داشته ام و همین تغییرات هم بوده که باعث شده که با ترس هایم کنار بیایم و بپذیرم که اعتماد به نفس ندارم و برای درمان آن به دنبال راهی باشم. سطر به سطر این کتاب تمام مشکلاتی که در گذشته نه چندان دور و تا حدودی در وضعیت حال گریبان مرا گرفته پیش رویم مانند نوار ویدیویی نشان می داد و حالا که درد را می دانم با خواندن این کتاب به فکر درمان آن هستم.

چه مطالبی  در کتاب می خوانیم؟

قبل از هرچیزی باید بدانید که این کتاب طوری نوشته شده که لازم نیست از ابتدا شروع به خواندن آن کنیم و هرکسی می تواند بستگی به نیازش به سراغ فصل های دیگر برود. کسی که مشکل را می داند می تواند به سراغ فصل درمان برود و لازم نیست برای شناخت مشکل تمام فصل اول را بخواند.

کتاب در سه بخش کلی نوشته شده است:

بخش اول : مکانیسم های کمبود اعتماد به نفس را نشان می دهد.

بخش دوم: پیش داوری هایی که باعث این کمبود اعتماد به نفس شده است را معرفی می کند.

بخش سوم: درمانی برای کمبود اعتماد به نفس پیشنهاد می شود.

گزارش تصویری از مریم جوینده

بخش اول

اثرات کمبود اعتماد به نفس

کمبود اعتماد به نفس زندگی ما را مسموم می کند و روی تمام جنبه های زندگی ما تاثیر می گذارد.

  • مانع انجام کارها
  • مختل شد روابط با دیگران
  • مختل شدن زندگی کاری
  • مختل شدن زندگی زناشویی
  • مختل شدن روابط خانوادگی

کمبود اعتماد به نفس باعث می شود آنچه را که می خواهید یا می توانید انجام ندهید.

کمبود اعتماد به نفس از یک مکانیسم نشئت می گیرد. هر مکانیسمی می تواند معکوس شود و از یک دور باطل به دور مطلوب تبدیل شود.

برای معکوس کردن این دور باطل کتاب یک راهکار ارائه داده است که کاری را انتخاب کنیم که شانس موفقیت آن زیاد است و برای این کار حوزه ای را انتخاب کنیم که در آن مسلط هستیم. به این طریق دورباطل شکست را به دور مطلوب موفقیت تبدیل می کنیم که باعث افزایش اعتماد به نفس می شود.

زمانی که فرد در دورباطل شکست می افتد از همان ابتدا به خود می گوید من موفق نمی شوم. درنتیجه از همان ابتدا شکست را پیش بینی می کنید. ترسی که  از فکر شکست در ذهن او وجود دارد اجازه عمل کردن به او نمی دهدو بنابراین بدون هیچ تلاشی عقب نشینی می کند و بنابراین به چیزی که می خواهد نمی رسد. وقتی به خواسته هایش نمی رسد احساس بی ارزشی می کند و به خاطر ان شرمنده شده و مدام خودش را سرزنش می کند. و آن فرضیه ابتدایی هرگز موفق نمی شوم تقویت می شود و دوباره برای کارهای بعدی هم دچار چنین حسی می شود.

بنابراین مهمترین عاملی که مانع رسیدن به موفقیت می شود ترس از عدم موفقیت است.

کمبود اعتماد به نفس زندگیتان را نابود می کند.

چگونه؟

مکانیسم کمبود  اعتماد به نفس چطور عمل می کند؟

  • جرات ندارید دست به عمل بزنید
  • تمایل به فرار دارید
  • شکست ها را تلنبار می کنید
  • خودتان را مخفی می کنید.
  • از همه چیز اجتناب می کنید.

فردی که اعتماد به نفس ندارد به طور کلی پنج دسته از احساسات منفی را تجربه می کند که همان ها مانع از آن می شود که کاری را صورت دهد.

  • اندوه، دلسردی، نا امیدی و حقارت از اینکه خوب نبوده و کاری نمی تواند صورت بدهد.
  • ترس یا نگرانی از موفق نشدن
  • احساس گناه، سرزنش پیوسته خود و مقصر شمردن خود
  • شرمساری و ترس از نا امید کردن دیگران
  • احساس طرد شدن، جدا بودن و خارج شدن از گروه

داشتن هر کدام از این احساسات به این دلیل است که شما تصور خوبی از خودتان ندارید.با کناره گیری و کم ارزش جلوه دادن خود، دیگران هم اهمیتی به شما نمی دهند و به همین دلیل است که باید یاد بگیرید که برای خودتان ارزش قائل شوید.

روز دوم ۵ مرداد ۱۴۰۰

نوشته شده توسط لیلا علی قلی زاده

لیلا علی قلی زاده

2 پاسخ

پاسخ دادن به leila لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.